گمان کردن


    fancy
    guess
    imagine
    think
    speculate
    suppose
    surmise
    suspect
    expect
    presume
    to believe or think
    to be of the opinion

مترادف ها

supposable (صفت)
تصور کردنی، انگاشتنی، گمان کردن، فرض کردنی، قابل عرض

suspect (فعل)
شک داشتن، ظن کردن، گمان کردن، سوء ظن داشتن، بدگمان شدن از، ظنین بودن از

reckon (فعل)
شمردن، حساب پس دادن، فرض کردن، عقیده داشتن، خیال کردن، محسوب داشتن، روی چیزی حساب کردن، گمان کردن

suppose (فعل)
فرض کردن، انگاشتن، پنداشتن، خیال کردن، گمان کردن

think (فعل)
عقیده داشتن، فکر کردن، اندیشیدن، خیال کردن، خیال داشتن، گمان کردن، فکر چیزی را کردن

پیشنهاد کاربران

ما در پارسی، واژه {فرمان} را داریم که از پیشوندِ {فر:به پیش} به همراه {مان} که برگرفته از {مودن} است.
ما در {گمان} نیز به گمانم با پیشوند {گُ} و {مان} سر و کار داریم پس از این روی کارواژه ی آن {گمودن} است.
( اگرچه این دیدگاه تنها و تنها یک گمانه است )
بِدرود!
پنداشتن حساب کردن شمردن
ظن بردن

بپرس