گمان بردن


    conjecture
    to be suspicious

مترادف ها

conjecture (فعل)
حدس زدن، گمان بردن

surmise (فعل)
حدس زدن، گمان بردن

پیشنهاد کاربران

حدس
شک کردن . . . . حدث . . . احتمال . . . . . .
پنداشتن. . .
ظن بردن
گمان به نیکی بردن به چیزی : درباره ی آن نیک اندیشی کردن ، تعبیر نیک کردن.
من به نیکی بدو گمان بردم
نیک من نیک بود و جان بردم
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 531 )
گمان بردن : ظن بردن، خیال کردن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 200 ) .
ظن
توهم

بپرس