agent (اسم)عامل، نماینده، مامور، وکیل، گماشته، پیشکارassignee (اسم)عامل، نماینده، مامور، وکیل، گماشتهprocurator (اسم)عامل، وکیل، گماشته، نایب، ناظر هزینهappointee (اسم)گماشتهbatman (اسم)گماشته، خدمتکار، یک من یا 3 کیلوorderly (صفت)گماشته، مرتب، منظم
گماشته یعنی چیزی دردست داشتن واز تحقیق وتفحسی که کردی گماشته داری. چه چیزی به دست اوردی گماشتت چیه.پا دومامورگماشته فرستادهدست نشان ، دست نشاندهفرمانبر ، منصوب+ عکس و لینک