گفت

/goft/

    thing said
    word
    speech

فارسی به انگلیسی

گفت شناسی
syntax

گفت نمی ایم
he said he was not coming.

گفت و شنود
colloquy, communication, conversation, dialog, give-and-take, dialogue, discourse, talk
conversation

گفت و شنود کردن
communicate, converse, discourse

گفت و شنودگر
interlocutor

پیشنهاد کاربران

معادل این واژه در زبان لکی کلمه وت vet می باشد
گفت به نظر سوم شخص از صَرف با مصدر گویش هست که در محاوره با حرف "اف" ترکیب شده و "ت" هم که علامت سوم شخص مفرد هست و تبدیل به کلمه ای خاص شده است
مثل خُفت از خوابیدن
شنُفت از شنیدن
رُفت از روبیدن ( که کلمه رفتگر هم از آن برداشت شده است )
...
[مشاهده متن کامل]

و روبیدن یعنی آنچه روی سطح هست را کنار زدن که در باره رو ( بالای سطح ) باید جدا صحبت کرد
جُفت هم به نظر میاد از جور بودن گرفته شده باشدکه البته مثل گفت فعل نیست و اسم است
( نظرات شخصی و فرضیه است )

آوایش، گویش ، بر زبان آوردن، بیان کردن مطلبی برای کسی یا کسان، از لب بیرون دادن یک آوا یا واژه
حرف زد
حرف ردن
دکتر کزازی واژه ی " گفت" را در نوشته های خود به جای واژه ی " تلفظ" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 305. )
لب باز کرد، لب زد، جواب داد، لب گشود، لب تکان داد، به زبان آورد، بر زبان جاری ساخت، زبان چرخاند

بپرس