گشت

/gaSt/

    complete
    entire
    entirely
    excursion
    inflection
    patrol
    round
    tour
    turn
    walk

فارسی به انگلیسی

گشت زدن
cruise, jaunt, patrol, roam, range, walk, whirl, to make ones round, to cruise

گشت زدن به سرعت
spin

گشت زدن در
to patrol

گشت زنی
patrol

گشت زنی با اتومبیل
spin

گشت زنی با قایق
spin

گشت و گردش
excursion, jaunt, outing

گشت و گردش کردن
per egrination

گشت وگذار
excursion

مترادف ها

excursion (اسم)
گردش، سیر، گشت، گردش بیرون شهر

tour (اسم)
ماموریت، نوبت، سفر، سیر، گشت، مسافرت، سیاحت

patrol (اسم)
گشت، گشتی، پاسداری

veer (اسم)
گشت

پیشنهاد کاربران

گشت تغییر
رنگش گشت
مزه اش گشت
سال نگشته بر میگردم زن میگرم سی کاکام
گشت به معنی بودن گشتن است که گشت مخفف شده ی همان کلمه یگشتن است
مازنی/gesht/ همگی - تماما - به کلی
gsht
تلفظ ان بدون خواندن هیچ مصوتی است
در کوردی یعنی"همه ، کل"
گشتیان:همه انها
البته معنای دیگر آن "اهنگ شاد برای هلپرکه "است
دور . گرداگرد . دور تا دور
گشت:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " گشت" می نویسد : ( ( گشت در پهلوی در ریخت وشت wašt بکار می رفته است . بدان سان که گشتن وشتن waštan بوده است. ) )
( ( نه گشت زمانه بفرسایدش؛
نه آن رنج و تیمار ، بگزایدش ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 199 )

بر وزن "زشت"
یعنی همه. . تمام. . کل هر چیزی. .
از واژه های متروک در برخی روستاهای فارس در محل شهر باستانی استخر.

بپرس