گستره

/gostare/

    compass
    expanse
    gamut
    horizon
    kingdom
    purview
    range
    realm
    round
    scope
    spectrum
    sphere
    stretch
    sweep
    tract
    width

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
واژه ی گستره از ریشه ی واژه ی گستر فارسی هست
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
...
[مشاهده متن کامل]

زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

گسترهگسترهگستره
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
گسترهء زمان.
گسترهء زمانی. زمانشی.
گسترهء مکان.
گسترهء مکانی. مکانشی.
گسترهء جایگاه جایگاهی. جایگاهشی.
گسترهء جایی. جایشی.
گسترهء گاهی. گاهشی. گاه.
گسترهء جغرافیایی. جغرافشی. جغرافی.
...
[مشاهده متن کامل]

گسترهء تاریخی. تاریخ . تاریخی.
گسترهء زمین.
گسترهء زمینی. زمینشی.
گسترهء آسمان.
گسترهء آسمانی. آسمانشی.
گسترهء هست.
گسترهء هستی. هستشی.
گسترهء چیست.
گسترهء چیستی. چیستشی.
گسترهء بود.
گسترهء بودی. بودشی.
گسترهء کیهان. کیهانی. کیهانشی.
گسترهء جهان. جهانی. جهانشی.
گسترهء خدا. خدایی. خدایشی.
گسترهء مردم. مردمی. مردمشی؛
انسان. انسانی. انسانشی.
بشر. بشری. بشرشی.
گسترهء من. منش. منشی. . تو. او . ما. شما. ایشان. آن. آنها.
او. اویش. اویشی.
ایشان. ایشانش. ایشانشی؛
و . . . . . . . .

گسترهء آزمون پیامبری:بسط تجربهء نبوی.
بساط
فراخنا
عنوان
گُوستَر در تورکی یعنی دید و نشان بده
گُسترمک یعنی نشان دادن
دیدگاه و نظرات به تورکی میشه گوستری
مترادف ترکی زیاده ولی این اینجا کاربردش بهتره
بخشی یا قسمتی که هیچ محدودیتی ندارد
محدوده - پهنه - فضا
ساحه
پهنه
دامنه
مساحت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)