منتشر کردن، پخش کردن، پهن کردن، گسترش یافتن، منتشر شدن، فرش کردن، گستردن، پهن شدن، بصط و توسعه یافتن
propagate(فعل)
زیاد کردن، انتشار دادن، منتشر کردن، پروردن، پخش کردن، تکثیر کردن، قلمه زدن، رواج دادن، گستردن، پخش شدن
lay on(فعل)
حمله کردن، یورش کردن، گستردن
streak(فعل)
دراز کردن، بسرعت حرکت کردن، خط خط کردن، گستردن
strive(فعل)
کوشش کردن، سر و دست شکسن، کوشیدن، گستردن، جد و جهد کردن نزاع کردن
پیشنهاد کاربران
منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
حلول و حال و محل: گستردن و گسترده و گسترده دروی ( جایگاه ) . حلول اللون فی الجسم: گستردن رنگ در تن. چون: گسترده بود به جسم، گستردن سپیدی اندر جسم یا گستردن گرمی اندر جسم. ( دانشنامه205 ) ... [مشاهده متن کامل]
چون: پس ایشان اندر جسم و اندر چیزی گسترده اندر جسم نبودند. ( دانشنامه205 ) چون: جایگاه پذیرای معقولات گوهری است نه جسم و نه اندر جسم. ( دانشنامه208 )
بسط . . .
گستر مک در ترکی به معنی نشان دادن یا در معرض نمایش قرار دادن هست گه از ریشه گز ( گوز ) گرفته شده و در گویش ها "ز" به حرف " س" تبدیل شده است. در برخی لهجه های رایج فعلی ترکی در ایران کلمه گسترمک کاربرد ... [مشاهده متن کامل]
دارد. لذا به ظن نگارنده گستردن از کلمه ترکی "گستر " "مک" گرفته شده و به معنی معنی در معرض دید قرار دادن یا پراکندن می باشد.