واژه گزند
معادل ابجد 81
تعداد حروف 4
تلفظ gazand
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: vizand]
مختصات ( گَ زَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی gazand
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
عملی که باعث رنجش کسی یا چیزی می شود
گزند =گزید
امید وارم معنی که دادم درست باشه 😘
گزنه نام یک گیاه است که به زبان ترکی است ، اگر پوست بدن شما با برگ نعنایی شکل این گیاه تماس پیدا کنه پوست شدیدا به خارش می افته . . .
گزنه نامه یک چاقوست که در فارسی تیزی میگویند
گزند هم از زبان ترکی برگرفته شده در فارسی ، خدشه یا خراش میشود. . .
خیلی بد بود،
اسیب. خطر
آسیب، صدمه متضاد: راستی ( : صحّت )
اسیب
آسیب آفت صدمه
آسیب ، آفت ، بلا
آزار، آسیب، آفت، بلا، خدشه، خسران، زیان، صدمه، ضرر، لطمه، مضرت
گزند: در پهلوی وزند wazand بوده است.
( ( کسی کو شود زیر نخل بلند
همان سایه زو بازدارد گزند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 211 )
آزار - اسیب - خسارت - صدمه
اسیب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)