گزمه

/gazme/

    night-watch

پیشنهاد کاربران

در لابلای توضیحات ذیل که در مورد کلمه کَمیز داده شده است فلسفه پیدایش کلمه گزمه خدمت عزیزان تبیین گردیده است.
کَمیز که نام روستایی در حومه سبزوار می باشد و دارای قدمت و پیشینه تاریخی زیادی می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر از زوایای مختلف کلامی و نگارشی و قوانین پیدایش کلمات به این کلمه نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که این کلمه به لحاظ بار معنایی و جریان مفاهیم با چه کلمات دیگری مرتبط می باشد.
اگر از زاویه چرخش حروف در غالب کلمه به کلمه ی کمیز نگاه کنیم کلمه کزم یا کظم قابل مشاهده است یعنی شخص پرهیزکار. اصطلاح کظم قیض هم موید این مفهوم می باشد
اگر هم از زاویه تغییر شکل حروف که باعث ایجاد زبان ها و لهجه های مختلف می شود و باعث می شود کلمات به سمت مفاهیم متفاوت خیز بردارد به کلمه کمیز نگاه کنیم و کمیس بخونیم کلمه کمیسیون تخلفات که جلسه ای جهت ایجاد بازدارندگی از یک روند مخرب می باشد مقداری از جریان مفهوم کمیز را به ما می رساند.
کلمه امساک نیز که مرتبط با خود شخص جهت پرهیز از انجام کاری مخرب می باشد
اگر از همین روند قانون تغییر شکل حروف در غالب کلمات بیشتر به پیش برویم که باعث می شود کلمات به سمت ایجاد مفاهیم جدیدتر در جایگاه های کاربردی مختلف خیز بردارند به کلمه قاسم به مفهوم قسمت کننده نیز خواهیم رسید با این تفسیر که تقسیم عادلانه خود یک امر بازدارنده در ایجاد یک رویه مخرب خواهد بود.
کلمه کمیسر نیز به مفهوم شخص یا مأمور بازدارنده قانون مکمل این زنجیره از مفهوم می باشد.
کلمه کَمیز که منشعب شده از کلمه کزم می باشد با نگارش عربی کظم در عبارت کظم قیض. یعنی دیار مردمان پرهیزکار و متواضع و کاظم و فروبرنده خشم و بازدارنده در مقابل بدی ها و شرارت ها.
اگر هم مجدد از زاویه تغییر شکل حروف، حرف ک را که به لحاظ نزدیکی به محل صدور آوا از ابزارهای کلامی در دهان به حرف گ نزدیک می باشد و گزم بخونیم به کلمه گزمه خواهیم رسید. کلمه گزمه که دیر زمانی نیست از این کلمه در مکالمات جاری کشور ما رایج بود به مفهوم یک نیروی حکومتی بازدارنده ایفای نقش می کرد.
در رسیدن به مفاهیم کلمات اولویت در تلفظ می باشد تا در نگارش. یک زمانی تهران را با ط می نوشتند یا حتی دو کلمه با دو نگارش ولی با یک مفهوم مثل سطح و مساحت. یا روز و روژ یا روژان روشنایی. صوت صدا.
اگر هم از زاویه قانون تضاد مفهومی با جابجایی دو یا چند حرف به این کلمه نگاه کنیم جریان جور دیگری می شود.
قانون ایجاد تضاد مفهومی با جابجایی دو یا چند حرف مثل فرق و رفق ( دوری نزدیکی ) ذلت لذت ( حس مادی و معنوی ) کپ پک ( باز و بسته بودن یک فضا ) صفحه صُحَف ( جمع و فرد )
سطل سلط سلطه ( تسلط شرایط از بالا و پایین )
در قانون تضاد مفهومی در کلمه کمیز کلمه ذکام یا نَزله قابل رویت هست. حالتی که با التهاب بافت مخاطی بینی است که باعث آبریزش بینی، و برون ریزی ویروس ها و احتقان و کاهش حس بویایی می شود. یعنی دو کلمه کمیز و ذکام دو بار معنایی معکوس همدیگر از بیرون به درون و از درون به بیرون را نمایان می کند.
اگر از زاویه قانون حروف مُصِوّت ها نگاه کنیم مثل دین دون دان باز هم به سمت دیگری از مفاهیم نظرمان جلب خواهد شد.
اگر از زاویه ذات و رفتار حروف از محل صدروشان در ایجاد آوا نگاه کنیم باز چیزهای دیگری به دست می آید که تدوین این قوانین و پردازش های فکری از همه جهت حوصله و زمان و انرژی زیاد جوینده این مسیر را به خود می طلبد.
به هر حال چیزی که در مورد عالم کلمات مشهود است و کسانی که این نام ها را برای اماکن مختلف در کشور ما و نقاط مختلف انتخاب کرده اند معلوم است که انسانهای حکیمی بوده اند که علوم را از مخزن اصلی خود که همان مخزن علم الهی است بی واسطه دریافت می کرده اند.

یعنی پلیس
گزمه. [ گ َ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) شبگرد و پاسبان شب و عسس. ( ناظم الاطباء ) . گشتی. پلیس.
گزمک یعنی گشتن
گزمه یعنی کسی که شبانه میگردد
گز از تورکی به فارسی راه یافته
در متون قدیمی فارسی یافت نشد
گزمه واژه ای کاملا پارسی و از واژه گذر و گذشتن گرفته شده به چم عبور و مرور است، واژه گَزر و خزر هم ترکیزه شده گذشتن و خزیدن می باشد.
این واژه در زبان پشتو که نزدیک هشتاد میلیون گویشور در پاکستان و افغانستان و هند دارد کاربرد دارد که یک زبان ایرانی شرقی است و هم در فارسی که آن هم به اندازهء کافی مستندات آن موجود هست و جزو فرهنگ آن است
...
[مشاهده متن کامل]
کلمهء گزمه بهیچ وجه در هیچ یک از کشورهای که زبان رسمی آن تورکی هست بکار برده نمی شود تنها در تورکیه که نمی شود به آن اعتماد کرد چون با توجه به حجم بالای پنج هزار واژهء مشترکی که با زبان تورکی استانبولی با زبان فارسی دارد نمی شود گفت این واژه ریشهء تورکی دارد.

واژه گزمه ریشه پارسی دارد که در زبان ترکی راه یافت است.
گزمه کلمه ای از ترکی به معنی شبگرد از گزمق به معنی گشتن هست
گزمه و داروغه عنوان های نظامی ترکی اند
گز. گزمه. گزماق. گزرنتی. . . . . .
از فعل ترکی gezmek ( گزمک ) به معنی گشتن ، گردیدن ، پرسه زدن گرفته شده است که از آن مشتق gezme ( گزمه ) به دست می آید که به نگهبانی که با گشتن و رفت و برگشت در مسیری تعیین شده عمل نگهبانی را انجام می دهد اطلاق می شود.
gezme ( گزمه ) به عنوان اسم مصدر به معنی "گردش" می باشد
گشتی
پاسبان روز . مامور حکومتی که کار وی نگهبانی در خیابان ها برای جلوگیری از بی نظمی وهرج مرج است. معادل پلیس امروزی سات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس