گریه کردن کار دخترای ضعیف هست
او باید مراحل هفت سیمرغ را طی کند اونم حالا طرف بخوادتش
از همین اشنایی پیداست
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
درزبان لکی
گریبوه=گریبان وه یا آه=آهی که از گریبان ودرون سینه بلندمیشودوازچشم بصورت اشک جاری می شود
گریبوه یا گریبواه=گریوه=گری وه=سوز وگرمای آتش وآه درون
متضاد کریوه =سوز سرما
گریه =گریوه =آبی یااشکی که ازچشمسرازیر می شود و به گریبان یا ققه شخص گریه کننده می ریزد .
گری وه =گریه همراه با آه که گریبانگیر می شود شخص را .
گریه به لکی:گِریگا، گِریگاو
به لری:گریوه ( این واژه معنی گردنه هم میده تو لری )
گریه از بن واژه گریستن می آید و در اینجا "ه" کاربردش چسبیدن به بن کنونی گریستن برای ساختن واژه ای به چم ( =معنی ) گریستن است.
پس گریه=گریستن.
در بن واژه گریستن، بن کنونی آن باید "گریس" می شد که "س" پایانی آن برداشته می شود.
بدرود!
شیون
واژه گریه از واژه اوستایی ( دریویک ) دگر دیسی شده است
در واژگان لری واژه اوستایی ( دریویک ) بادگر دیسی د به گ بصورت ( گریوه و گریوستن ) آشکار شده است
و در واژگان پارسی نو بصورت گریستن و گریه آشکار شده است
واژه انگلیسی cry کاملا پارسی است
شمع برای پروانها که دورش میرقصند و خواهد سوخت، گریه می میکنه.
حالا جهنّم برای کی میگریه؟؟
گَریَه به هنگام به که خنده ی بیگاه
-
بگرید مرا دوده و میهنم
که بی سر ببینند خسته تنم
عنصری
چون پیاله ی پر بدست مست گَریانیم ما
گَریَه تا چندی پیش گَریَه میگفتند هنوز هم آنان که پیرترند گَریَه گویند گَریَه گَروستن و گرَیستن
... [مشاهده متن کامل]
گریه/گروَه/ گَربَه / گریگ /گرگگ به زیر و زبر نخستین و سومین و فرود دوم بزاری و بانگ گریستن و گربستن است و گرپیتگ و گربیتن/ غربیتن و غربیدن و غرویدن نیز گویند وگریستن که بی ناله و غریو باشد اشکریزی است . و آنکه به هر چیز گرید گرگروگ گویند و مزد گریه و گریاندن را گریَگانی گویند
در لری بختیاری
گریه: گِرِوِه، گِریوِه، گِرِهوِه
بِرمِستَن/بِرمِهیدن = گریه کردن.
م. ث
اگه اینجا بِشینی و بِبرمهی کاری درست میشه؟
*جالبه بدونید که برمه در پهلوی هم وجود داشته. و الان هم در شمال کشور بکار میره.
*از برمه = برمستن ساخته شده مانند
... [مشاهده متن کامل]
گریه < - - > گریستن
کاه ( کاهیدن ) < - - > کاستن
خواه ( خواهیدن ) < - - > خواستن
Cry 😭😭😭😭😭
Cry : گریه
گریه سر کردن
ونگ/ونگ ونگ =صدای گریهٔ نوزاد
گریستن گریه کردن اشک ریختن قطره ای
که در نارا حتی به وجود میاید
مخالف:خنده
شیون، تضرع، زاری، مویه، ناله، ندبه
هر
زار زار گریه کردن=Whimper
cry
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)