گریزاندن


    to cause to escape
    to smuggle
    to omit

فارسی به انگلیسی

گریزاندن با دود
smoke

مترادف ها

scare (فعل)
ترساندن، ترسیدن، گریزاندن، رم دادن، چشم زهره گرفتن، هراس کردن

ferret (فعل)
کنجکاوی کردن، گریزاندن

پیشنهاد کاربران

فراراندن. [ ف َ دَ ] ( مص جعلی ) ( از: فرار َاندن ) مصدر جعلی از فرار عربی. گریزاندن. ( یادداشت بخط مؤلف ) .

بپرس