گریبانگیر

/garibAngir/

    besetting

فارسی به انگلیسی

گریبانگیر شدن
beset, bother, entangle

پیشنهاد کاربران

هوالعلیم
گریبانگیر ؛ مبتلا ؛ دچار ؛ درگیر ؛ گرفتار
مثال : ظلم مکن که گریبانگیر خودت میشود ( یعنی ظلم مکن که به ظلم دچار میشوی ) ⬅ ( ظلم مکن که گرفتار ظالم میشوی ) ⛔
گریبان گیر به معنای دست و پا گیر نیز هست

بپرس