گرویدن، متمایل شدن بطرف، بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
در تراجم کهن به معنی ایمان آوردن است
دکتر کزازی در مورد واژه ی "گرویدن " می نویسد : ( ( گرویدن در پهلوی وروستن wirawistan بوده است. ستاک واژه، در اوستایی، " ور " است به معنی گزیدن که در وئیریّه به معنی گزیدنی و در فره ور در فره ور fra - war، ستاک "فره وشی "، به معنی باور داشتن به کار رفته است. همین ستاک باستانی را در wollen آلمانی وto will انگلیسی به معنی خواستن باز می یابیم . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( بدو بگْرَو؛ آن دینِ یزدان بُوَد؛
نگه کن ز سر تا چه پیمان بُوَد ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص۴۵۵ )
... [مشاهده متن کامل]
( ( بدو بگْرَو؛ آن دینِ یزدان بُوَد؛
نگه کن ز سر تا چه پیمان بُوَد ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص۴۵۵ )
درآمدن به دین کسی ؛ به او گرویدن :
اکنون محمد بیرون آمده است و نامه نوشته است که به دین من درآیید، شما چه می گوئید. ( قصص الانبیاء ص 225 ) .
اکنون محمد بیرون آمده است و نامه نوشته است که به دین من درآیید، شما چه می گوئید. ( قصص الانبیاء ص 225 ) .
خلاف گروسیدن #دوری کردن
گرویدن : متمایل شدن به طرف چیزی _ اطاعت کردن
ایمان آوردند ، پذیرفتن ، قبول کردن
به اسلام گروید :
منسلک داشتن ، منسلک شدن
به جامهٔ کسی شدن
ایمان اوردن . پیروی کردن
گرویدن: اقرار کردن، پذیرفتن
زو چستانم که جوی نیستش
جز گرویدن گروی نیستش
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۸۹.
زو چستانم که جوی نیستش
جز گرویدن گروی نیستش
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۸۹.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)