گرویدن


    convert
    join
    win

مترادف ها

gravitate (فعل)
گرویدن، متمایل شدن بطرف، بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن

پیشنهاد کاربران

- درآمدن به دین کسی ؛ به او گرویدن :
اکنون محمد بیرون آمده است و نامه نوشته است که به دین من درآیید، شما چه می گوئید. ( قصص الانبیاء ص 225 ) .
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
گرویدنگرویدنگرویدنگرویدنگرویدن
در تراجم کهن به معنی ایمان آوردن است
دکتر کزازی در مورد واژه ی "گرویدن " می نویسد : ( ( گرویدن در پهلوی وروستن wirawistan بوده است. ستاک واژه، در اوستایی، " ور " است به معنی گزیدن که در وئیریّه به معنی گزیدنی و در فره ور در فره ور fra - war، ستاک "فره وشی "، به معنی باور داشتن به کار رفته است. همین ستاک باستانی را در wollen آلمانی وto will انگلیسی به معنی خواستن باز می یابیم . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( بدو بگْرَو؛ آن دینِ یزدان بُوَد؛
نگه کن ز سر تا چه پیمان بُوَد ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص۴۵۵ )

درآمدن به دین کسی ؛ به او گرویدن :
اکنون محمد بیرون آمده است و نامه نوشته است که به دین من درآیید، شما چه می گوئید. ( قصص الانبیاء ص 225 ) .
خلاف گروسیدن #دوری کردن
گرویدن : متمایل شدن به طرف چیزی _ اطاعت کردن
ایمان آوردند ، پذیرفتن ، قبول کردن
Pledge to
Convert to
به اسلام گروید :
Converted to islam
Pledged to Islam
منسلک داشتن ، منسلک شدن
به جامهٔ کسی شدن
ایمان اوردن . پیروی کردن
گرویدن: اقرار کردن، پذیرفتن
زو چستانم که جوی نیستش
جز گرویدن گروی نیستش
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۸۹.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)