commune
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
مجموع، مجموعه، هم تافت، عقده، گروهه، اچار
جفت، دست، گروه، دسته، گروهه، تیم، یک دستگاه
پیشنهاد کاربران
گروه
چیزی مانند پنبه یا خمیر را گرد کردن و گلوله کردن
گفتی ز کمان گروههٔ شاه
یک مهره فتاد بر سر ماه
✏ �نظامی�
چیزی مانند پنبه یا خمیر را گرد کردن و گلوله کردن
گفتی ز کمان گروههٔ شاه
یک مهره فتاد بر سر ماه
✏ �نظامی�