گروه

/goruh/

    brigade
    department
    aggregation
    band
    batch
    category
    bevy
    block
    body
    camp
    circuit
    class
    clutch
    cohort
    college
    company
    contingent
    corps
    crop
    crowd
    drove
    ensemble
    fraternity
    gaggle
    gang
    group
    lot
    multitude
    number
    panel
    party
    persuasion
    population
    ring
    school
    sect
    set
    sort
    sphere
    table
    team
    throng
    troop
    ure_
    caboodle
    bunch
    swarm

فارسی به انگلیسی

گروه اتش نشانی
fire brigade

گروه اصلی هر سازمان
cadre

گروه اعزامی
contingent, detachment, expedition, mission

گروه اعزامی به کشور دیگر
embassy

گروه امدن
gather

گروه اندیشمند
brain trust

گروه بازیگر
ensemble

گروه باله
corps de ballet

گروه بزرگ
army, host, legion

گروه بزرگی از مردم
crowd

گروه بندی کردن
aggregate, group

گروه به خصوص
dom _

گروه بیگاری
detail

گروه جنایتکار
mob

گروه چترباز
paratroops

گروه خون
blood group, blood type

گروه خونی
blood type

گروه خونی ا

گروه خونی ا ب
ab

گروه رقصگران باله
ballet

مترادف ها

many (اسم)
گروه، بسیاری

school (اسم)
اموزشگاه، گروه، دسته، مکتب، دبیرستان، دبستان، مدرسه، تحصیل در مدرسه، تدریس در مدرسه، مکتب علمی یا فلسفی، جماعت همفکر، دسته ماهی، گروه پرندگان

section (اسم)
برش، قسمت، گروه، دسته، قطعه، بخش، دایره، مقطع، برشگاه

outfit (اسم)
ساز، ساز و برگ، گروه، همسفر، توشه، بنه سفر، تجهیز، لوازم فنی

mass (اسم)
توده، جمع، انبوه، گروه، جرم، حجم، توده مردم، کپه، قسمت عمده، مراسم عشاء ربانی

heap (اسم)
توده، انبوه، گروه، جمعیت، پشته، کومه، کپه

cohort (اسم)
پیرو، گروه، هم کار

kind (اسم)
جور، قسم، گروه، دسته، طبقه، نوع، جنس، گونه، طرز، کیفیت، در مقابل پولی

flock (اسم)
گروه، جمعیت، گله، رمه، دسته پرندگان

society (اسم)
اجتماع، محفل، گروه، جمعیت، انجمن، شرکت، مجمع، مصاحبت، جامعه، نظام اجتماعی، اشتراک مساعی، انسگان

assembly (اسم)
اجتماع، گروه، انجمن، مجلس، هیئت قانونگذاری، هم گذاری

clique (اسم)
محفل، گروه، دسته

ring (اسم)
محفل، میدان، طوق، حلقه، عرصه، گود، گروه، ناقوس، طنین صدا، زنگ اخبار، طنین، چنبر، طوقه، انگشتر، صحنه ورزش، جسم حلقوی، صدای زنگ تلفن

troop (اسم)
گروه، دسته، خیل، عده سربازان، استواران

team (اسم)
جفت، دست، گروه، دسته، گروهه، تیم، یک دستگاه

pack (اسم)
یک بسته، گروه، دسته، کوله پشتی، بسته، ملافه، بقچه، یک دست ورق بازی

army (اسم)
ارتش، سپاه، لشکر، گروه، جمعیت، صف، دسته

host (اسم)
سپاه، گروه، دسته، خواجه، ازدحام، خانه دار، مهمانخانه دار، میزبان، صاحبخانه، مهمان دار، انگل دار

corps (اسم)
سپاه، لشکر، گروه، دسته، هیئت

group (اسم)
گروه، جمعیت، دسته، انجمن، غند

company (اسم)
گروه، جمعیت، دسته، انجمن، شرکت، گروهان، هیئت بازیگران

platoon (اسم)
گروه، جوخهءافراد

folk (اسم)
گروه، مردم، خلق، ملت، قوم و خویش

crowd (اسم)
اجتماع، گروه، جمعیت، شلوغی، ازدحام، جماعت، انبوه مردم

class (اسم)
جور، گروه، دسته، طبقه، نوع، رده، رسته، زمره، کلاس، سنخ، هماموزگان

gang (اسم)
گروه، جمعیت، دسته، گام برداری، دسته جنایتکاران

clinch (اسم)
گروه

cluster (اسم)
گروه، دسته، خوشه

bunch (اسم)
گروه

ensign (اسم)
اشاره، نشان، گروه، دسته، پرچم، علم، ناوبان دوم، پرچمدار، نشان افتخار، نشان رسمی، سربازی که حامل پرچم است

fry (اسم)
گروه، بریانی، تخم، تهییج، گوشت سرخ کرده، حیوان نوزاد

shoal (اسم)
گروه، کم ژرفا، تپه زیرابی

bevy (اسم)
گروه، دسته

concourse (اسم)
گروه، محل اجتماع، محل ملاقات، محل تلاقی چند خیابان یا جاده

swarm (اسم)
گروه، ازدحام، دسته زیاد، گروه زنبوران

throng (اسم)
گروه، جمعیت، ازدحام، هجوم

congregation (اسم)
گروه، دسته، جماعت، حضار در کلیسا

covey (اسم)
گروه، دسته، یک دسته کبک، گله

herd (اسم)
گروه، جمعیت، گله، رمه

multitude (اسم)
گروه، بسیاری، جمعیت کثیر، گروه بسیار

horde (اسم)
گروه، دسته، گروه ترکان و مغولان، ایل وتبار، گروه بیشمار

legion (اسم)
گروه، لژیون، هنگ، سپاه رومی

rout (اسم)
وفور، جمع، گروه، طغیان، بی نظمی و اغتشاش

skulk (اسم)
گروه، دسته، ادم بی بندوبار

squad (اسم)
گروه، دسته، جوخه

پیشنهاد کاربران

گروه ( انگلیسی: The Group ) فیلمی به کارگردانی سیدنی لومت است که در سال ۱۹۶۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به کندیس برگن، جوآن هکت، الیزابت هارتمن، شرلی نایت و جسیکا والتر اشاره کرد.
گروه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/گروه_(فیلم_۱۹۶۶)
رایگروه
رای به چم مشورت، گروه مشورتی
کارگروه ( کمیته )
واژه گروه
معادل ابجد 231
تعداد حروف 4
تلفظ goruh
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: grōh] ‹گره، گروهه، گروزه›
مختصات ( گُ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی goruh
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
خیل
خوش آن گروه که مست بیان یکدیگرند
ز جوش فکر می ارغوان یکدیگرند
صائب تبریزی
گروه دهستانی از توابع شهر راین استان کرمان در جنوب غربی شهر راین با مرکزیت روستای گروه
تعدادی افراد که باهم عمفکری یا مشورت میکنند
وسف
گروه:
《واژه ای فارسی است. 》
واژه "گروه" از ریشه "گور" است که به معنی "درهم فرو رفتن" و "گیر کردن" می باشد. این واژه ایرانی در دیگر زبان های آریایی نیز به کار می رود:
آلمانی: gruppe
فرانسوی: groupe
...
[مشاهده متن کامل]

ایتالیایی: gruppo
اسپانیایی: grupo
اربی: قلاب
انگلیسی:
group: گروه
grope: نوازش کردن
grub: جان کندن
grape: انگور
grasp: گرفتن
grab: گرفتن
grip: گرفتن
gripe: گرفتن، گله کردن
grave: گور
grieve: غریو، ناله
واژه های هم خانواده در زبان پارسی:
گِل: خاک به هم چسبیده
گَله: گروهی از چارپایان
گلو: فرودگاه غذا
گره: در هم فرو رفتگی
گروه: به هم گره خوردن چند عضو
گرو: گرفته شده
گروگان: گرفته شده
گیره: ابزار نگه داشتن
گرفتن: نگه داشتن
گریه، غریو: گیر کردن سدا در گلو
گریو، گریبان، گردن: جای گیر کردن سر به تن
و . . .

گروه واژه ای فارسیست.
ریشه ی واژه ی گروه ( گرد ) است.
در واقع گروه مخفف شده ی واژه ی ( گرد هم ) است.
این واژه هیچ ارتباطی به ترکی ندارد.
ریشه یابی واژه ی #گروه ✅
این واژه در زبان های اروپایی هم رایج است و در انگلیسی به صورت group رایج هست
که هیچ بنی در زبان های هند و اروپایی وجود ندارد . ❇️
گروه در ازبک ها هم رایج است و از فعل قورماق ترکیست.
...
[مشاهده متن کامل]

عواما در بین ازبک ها به صورت قوروخ تلفظ میشود میشود اما در نوشتار به صورت قوروه نوشته میشود.
که احتمال میرود واژه ی قوروق باشد به معنی تاسیس شده ، قاعده مند شده ، برپا شده ، تاسیس شده . ♦️
واژه ی رایج دیگر به معنی گروه در بیان ترکان واژه ی توپار است که به معنی گروه است.

جمع، قبیله، جماعت، هیئت، سنخ و. . . . . . . . . . .
لیبل
ریاضی
گروه:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " گروه" می نویسد : ( ( گروه در پهلوی در ریخت گرْوه grōh بکار می رفته است. این واژه را با group در انگلیسی ، groupe در فرانسوی و groupo در اسپانیایی می توانیم سنجید . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( سر بخت و تختش برآمد ، به کوه ؛
پلنگینه پوشید خود با گروه. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 232. )

امت، جماعت، طایفه، طبقه، قبیله، جمع، جمعیت، جمهور، باند، توده، فرقه، جوخه، دسته، رده، رسته، فوج، عده، انجمن، جرگه، حلقه، زمره، سلک، ملا، سنخ، قشر، تیم، مجتمع، قافله، بخش، دپارتمان
گروه ( Groupe ) : [اصطلاح جامعه شناسی] از ریشه cruppo که در زبان ایتالیایی معنای ( ( چیز گزه خورده ) ) را می رساند گرفته شده است . واحدی است اجتماعی دارای دوامی نسبی که در آن اعضا خود را با یکدیگر به جهت تجلی مدلهایی مشابه در عمل و الگوهای کلی همسان رفتاری به طرزی عینی در پیوند می یابند . یک گروه دارای ویژگیهای فرهنگی مشترک و ارکانی جهت استقراردر پایه ای در ارتباط بین افراد و هم وحدتی که با پیدایی آن تحقق می پذیرد می باشد . هر گروه دارای اعضایی خاص است که هر یک دارای وضع و نقش و روابط متقابل واحساس تعلق به گروه و هویت گروهی خاص خود می باشد و به مشارکت در امور مربوط بدان می پردازد . همچنین گروه از ساختی درونی و نیز روابطی درونی و بیرونی و روحیه جمعی و منافع و اهدافی برخوردار است .
...
[مشاهده متن کامل]

منبع https://rasekhoon. net

صنف
دسته
تیم
هیئت
اکیپ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس