گرمی

/garmi/

    ardor
    glow
    neighborliness
    warmth
    heat
    ardour
    friendly or hospitable attitude

فارسی به انگلیسی

گرمی دانه
prickly heat, rash

گرمی روابط
thaw

گرمی و رطوبت هوا
mugginess

مترادف ها

cordiality (اسم)
خوش رویی، مهربانی، گرمی، خونگرمی، صمیمیت، مودت قلبی

heat (اسم)
تندی، نوبت، اشتیاق، حرارت، گرمی، گرما، وهله، تحریک جنسی زنان، طلب شدن جانور

stew (اسم)
نگرانی، گرمی، تاس کباب، داغی

zeal (اسم)
شوق، غیرت، حرارت، گرمی، تعصب، ذوق، جانفشانی، حمیت

fervor (اسم)
شوق، غیرت، گرمی، خونگرمی، التهاب، اشتیاق شدید، حرارت شدید

ardor (اسم)
شوق، تب و تاب، غیرت، حرارت، گرمی، خونگرمی

mettle (اسم)
غیرت، گرمی، جنس، فطرت، جرات، خمیره

fervency (اسم)
شوق، غیرت، گرمی، خونگرمی

warmth (اسم)
ملایمت، حرارت، گرمی، تعادل گرما

glow (اسم)
گرمی، تابش، تاب

zing (اسم)
روح، گرمی، قدرت، زور، انرژی، جیغ شدید و تند، صدایی شبیه جیغ

rut (اسم)
عادت، اثر، گرمی، خط، شهوت، روش، رد جاده، خط شیار

پیشنهاد کاربران

گِرمی ( germi ) = مرکز مغان و نام شهری در آذربایجان جنوبی ( شمال استان اردبیل ) که یادگاری از دوران اشکانی با آب و هوایی بینظیر واقع در محل تلاقی سه نقطه آب و هوای گرم و خشک دشت مغان ( شمال ) و آب و هوای
...
[مشاهده متن کامل]
سرد ساوالان در ( جنوب ) و آب و هوای رطوبی خزر ( شرق ) است . از مراکز شهری و دفاعی سلسله اشکانیان بوده و بزرگترین گورستان این سلسله در این شهر واقع و ۲ تن از پادشاهان آن در این منطقه مدفون است .

نوعی لباس گرم که در زمستان می پوشند
نوعی خورشت غلیظ ، آبگوشت غلیظ در ربان مُلکی گالی ( زبان بومیان بَشکَرد در جنوب شرقی هرمزگان - قوم کوچ ، ساکنین رشته کوه مکران )
گرمی :
دکتر کزازی در مورد واژه ی گرمی می نویسد : ( ( گرمی در پهلوی گرمیه garmīh بوده است . ) )
( ( نخستین که آتش ز جنبش دمید،
ز گرمیش بس خشکی آمد پدید؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 188 )
حرارت

بپرس