گرم [گَ رَ م] در نمونه های پایین مخفف ( اگر مرا ) است که به ویژه در شعر بسیار استفاده می شود امّا ندیدم هیچ یک از واژه نامه های این وبگاه بدان اشاره کرده باشند:
ز دست بخت گران خواب و کار بی سامان / گَرَم بود گله ای، راز دار خود باشم ( حافظ )
... [مشاهده متن کامل]
به روز وصل به پای تو گر رسد دستم - گرم به تیغ زنی روی باز پس نکنم ( جهان ملک خاتون )
گَرَم ترانهٔ چنگ صَبوح نیست چه باک - نوایِ من به سحر آهِ عذرخواهِ من است ( حافظ )
تو مپندار کز این در به ملامت بروم - که گرم تیغ زنی بنده بازوی توام ( سعدی )
گرم سیم و درم بودی مرا مونس چه کم بودی - وگر یارم فقیرستی ز زر فارغ چه غم بودی ( مولانا )
ضمناً "گرت" نیز مخفف ( اگر تو را ) است:
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید - که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها
گِرم به دستگیره ای که در چهار گوشه توبره یا خوره با نخ درست می کردند گفته می شد. هنگام نیاز ریسمان و طناب را از این دستگیره ها عبور می دادند
در عشایر فارس ایلات خمسه. به بهره گرفتن از گوسفندان گُرم گوییند. وقتی گوسفندان از نظر تعداد زیاد شدن و توان نگهداری به مشکل رسید تعدای از آن را می فروشند و جای دیگری سرمایه گذاری می کنند مانند خرید زمین باغ منزلی در شهر ی روستا خرید طلا و علوفه. که به آن می گویند فلانی از گوسفندانش خوب گُرم می گیرد.
گُرم در ایلات عشایر فارس به بهره گرفتن از گوسفندان می گویند. یعنی موقعی که یک نفر می خواهد دامداری و چوپانی رو شروع کند می گویند وقتی گوسفندانت از نظر تعداد از یه مرزی گذشت و بیشتر از اون تعدادی شد که
... [مشاهده متن کامل] توان نگهداری مشکل شد یه بخشی از آن را فروخت و جایی دیگر سرمایه گذاری کرد مثلا زمینی. خانه ای باغی خرید و دوبار شروع ب نگهداری و مجدد بخشی از آن را فروختن به این بخشی که میفروشی بهش میگن گُرم گرفتن.
واژه گرم
معادل ابجد 260
تعداد حروف 3
تلفظ garm
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: garm]
مختصات ( گَ ) [ په . ] ( ص . )
آواشناسی garm
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
واژگان مترادف و متضاد
سرگرم.
آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک. نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک. تنت به سوز و گداز تو گرم راز و نیاز.
گُرم:غم، اندوه، حزن
کنایه از با محبت بودن
در شهرستان بردسکن خراسان رضوی به پنبه که از پنبه زارها حاصل می شودنیز گُرم می گویند.
گرم
گرم = گر، م
گر = خانه
م = من ( روان/روح ) .
گرم = خانه روان/روح
گرمی = خانه زندگی
هنگامی که آدمی میمیرد گرمی خود را از دست میدهد.
واژه گرم یک واژه پارسی سره است که از هر دو سو خوانده میشود.
... [مشاهده متن کامل]
گرم 🔄 مرگ
جانداران که میمیرند گرمی خود را از دست میدهند و سرد میشوند.
در ابرکوه، پنبه کاران، پنبه ای که هنوز از سُدَک �چهار پری، آغوزه� بیرون نیاورده اند، �گُرُمْ� گویند
گُرم در تاریخ سیستان نیز امده چگونه عوامانه است ؟ اصیلترین واژگان پارسی را باید نزد پامیریان و پشتوها و بلوچان و کردان و لزان و دیلمیان و مردم روستاها و کوچگردان جست
گِرَم:[ اصطلاح بازار طلا]گرم یک واحد اندازه گیری وزن است؛ هر ۱۰۰۰ گرم معادل یک کیلو است. جالب است بدانید اکثر ترازوی طلافروشان روی واحد گرم تنظیم شده اند و وزن را به گرم نشان می دهند.
گرم : این کلمه از دو بخش تشکیل شده است بخش نخست گر که تحریف گُر به معنای گرما می باشد و ( م ) آخر پسوند این کلمه است که مشابه آنرا در کلمه سرد ( تحریف سرم ) و سرما می بینیم کلمه گرم در انگلیسی به وارم و در اصطلاح عامیان ولرم شده است.
سنگین شده از احساسات.
در زبان لری بختیاری به معنی
گیرم
gerom
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)