سفت، انبوه، گل الود، چاق، کلفت، ستبر، ضخیم، تیره، غلیظ، پر پشت، چاق و چله، گرفته، ابری، زیاد، صخیم
muggy(صفت)
گرم، خفه، گرفته
dull(صفت)
کودن، احمق، کند، گرفته، راکد
darksome(صفت)
سیاه، گرفته، اندکی تیره
low-spirited(صفت)
افسرده، کدر، گرفته، دلتنگ، دارای روحیه بد، دل مرده
chock-full(صفت)
کیپ، پر شده، گرفته، لبالب، مالامال
gruff(صفت)
ناهنجار، درشت، ترشرو، بد خلق، خشن، گرفته، دارای ساختمان خشن و زمخت
eerie(صفت)
ترساننده، گرفته، وهم اور
hoarse(صفت)
خفه، خشن، زمخت، گرفته، خشن و ضعیف، خیلی نامرتب، خرخری
choky(صفت)
خفه، گرفته، دم دار
sombrous(صفت)
گرفته، پر رنگ، سیر، حزن انگیز
eery(صفت)
ترساننده، گرفته، وهم اور
muzzy(صفت)
گیج، گرفته
poky(صفت)
پست، کهنه، گرفته، دلگیر
pokey(صفت)
گرفته، دلگیر
tristful(صفت)
غمگین، گرفته، محزون، اندوهناک
پیشنهاد کاربران
اثر کرده ، اثر گرفته ، مشتق گرفته
( ( دائی شکری رفیق باز و جوانمرد و دست و دل باز و لوطی بود ودائی رحمن گرفته و اخمو و بامبول زن و چاچول باز و نالوطی. ) ) ( صادق چوبک ، کفتر باز )
گرفته ای باختن با کسی : با رمز و کنایه با او سخن گفتن ، کنایه ای آمیخته با طنز و طعن به کار بردن . شاه با او تکلفی در ساخت به تکلف گرفته ای می باخت معنی بیت : شاه چنان وانمود می کرد که با او عشق می بازد و دلباخته ی اوست و در این تکلّف او رمز و کنایه ای تلخ و طعن آمیز نهفته بود . ... [مشاهده متن کامل]