prehension (اسم)
گرفتن، قبض، تسلیم، اخذ، تحویل
gripe (فعل)
ازردن، گرفتن، گله کردن، محکم گرفتن، با مشت گرفتن، نق نق زدن، شکوه کردن
nail (فعل)
زدن، گرفتن، کوبیدن، قاپیدن، بدام انداختن، میخ سرپهن زدن، میخ زدن، با میخ کوبیدن، با میخ الصاق کردن
educe (فعل)
گرفتن، استنباط کردن، استخراج کردن
detract (فعل)
کاستن، کم کردن، گرفتن، کسر کردن، کاهیدن
devest (فعل)
گرفتن، محروم کردن، سلب کردن، عاری کردن
enkindle (فعل)
گرفتن، بر افروختن
obturate (فعل)
بستن، گرفتن، مانع شدن، مسدود کردن
wed (فعل)
گرفتن، عروسی کردن با، بحباله نکاح در اوردن
snatch (فعل)
ربودن، بردن، گرفتن، قاپیدن
grab (فعل)
ربودن، توقیف کردن، گرفتن، چنگ زدن، قاپیدن، تصرف کردن
cease (فعل)
ایستادن، گرفتن، متوقف ساختن، موقوف شدن، دست کشیدن
take (فعل)
بردن، گرفتن، پنداشتن، ستاندن، برداشتن، لمس کردن
receive (فعل)
رسیدن، پذیرفتن، جا دادن، بدست اوردن، گرفتن، وصول کردن، دریافت کردن، ستاندن، پذیرایی کردن از
obtain (فعل)
بدست اوردن، حاصل کردن، گرفتن، فراهم کردن
hold (فعل)
چسبیدن، باز داشتن، گرفتن، نگاه داشتن، منعقد کردن، تصرف کردن، نگه داشتن، در دست داشتن، جا گرفتن
assume (فعل)
فرض کردن، وانمود کردن، بخود بستن، گرفتن، بعهده گرفتن، انگاشتن، بخود گرفتن، پنداشتن، تقبل کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن
engage (فعل)
مشغول کردن، گرفتن، از پیش سفارش دادن، نامزد کردن، استخدام کردن، بکار گماشتن، متعهد کردن، درهم انداختن، گیر دادن، گرو گذاشتن، گرو دادن، قول دادن، نامزد گرفتن، عهد کردن
capture (فعل)
گرفتن، اسیر کردن، مبتلا کردن
pickup (فعل)
سوار کردن، گرفتن
catch (فعل)
بدست اوردن، درک کردن، گرفتن، جلب کردن، از هوا گرفتن، فهمیدن، دچار شدن به، چنگ زدن، قاپیدن
kindle (فعل)
گرفتن، روشن شدن، بر افروختن