گرفتگی، گرفت، کسوف یا خسوف
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
به خود جذب کرد
گرفت:شروع کرد ( در معنای قدیم )
مثال:کشتی نشستن و دریدن گرفت:یعنی کشتی شروع به غرق و متلاشی شدن کرد
مثال:کشتی نشستن و دریدن گرفت:یعنی کشتی شروع به غرق و متلاشی شدن کرد
أَخَذَ< - در کتاب عربی هفتم
گرفت. ( گِ ) ( پزشکی ) تنجش. ( منبع: واژه نامۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی ) رجوع شود به «اسپاسم».