گردی

/gardi/

    roundness
    bravery
    heroism
    circle
    circularity
    courage
    ring
    powdery
    dust - like

فارسی به انگلیسی

گردی کوچک
dot

مترادف ها

round (صفت)
چنبری، مدور، دایره وار، گرد، گردی، مهره مانند، بی خرده

heroic (صفت)
بی باک، حماسی، گردی، قهرمانانه، قهرمان وار

farinose (صفت)
اردی، گردی، شبیه گرده گیاه

pulverulent (صفت)
گردی، خرد شونده، ازهم پاشنده، گرد دار

پیشنهاد کاربران

گردی: قدرت و نیرو

موفق باشید
پهلوانی
گَردی :معتاد به مصرف هروئین ، هروئینی ( مترادف هَری ) ( فرهنگ فارسی عامیانه ، ابوالحسن نجفی )
گردی gardi در منطقه بم به معنی یک سری زدن کسی هست
مثلا میگن بریم فلانی رو ی گردی بزنیم
یعنی بریم فلانی یه کله کتکش بزنیم
گُردان: کلمه ی آشنایی که یک واحد نظامی محسوب می شود و معمولاَ ۳ تا ۵ گروهان با هم یک گردان و ۳ تا ۵ گردان با هم یک هنگ می سازند و عنوان نظامی برای فرماندهٔ یک گردان سرگرد است اما در اصل به معنای پهلوانان است ( گرد ان جمع=گردان )
گُرد: پهلوان
گُردی: پهلوانی
گردی : پهوان
گرد : شجاع ، دلیر
گرد و غبار
گردی=پهلوانی
در این میدان اگر پیروز گردی گویمت گُردی
وگر بشکستی انجا زودتر از مرگ خود مردی
بزرگی
معنی گُردی=پهلوان

به لحجه بندرگناوه ( استان بوشهر ) گردی =گردش
مقام . پهلوانی
پهلوانی و دلاوری
قدرت
توانایی
به معنای جای گود یا قدرت و عظمت

دلیری پهلوانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس