ring
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
پیرامون، نزدیک، تقریبا، گرداگرد، بهر سو، بالاتر
پیرامون، گرداگرد، دور، در حوالی، سوی دیگر، در هر سو
پیشنهاد کاربران
یعنی دور تا دور
گرداگرد یعنی دورتادور
مردان گرداگر پیامبر ص نشسته بودند
مکتب جایی است که همه گرداگرد هم می نشستند
مکتب جایی است که همه گرداگرد هم می نشستند
دور تا دور. [ دَ / دُو دَ / دُو ] ( ق مرکب ) گرد برگرد. پیرامون . گرداگرد. اطراف . حوالی . همه ٔ اطراف و جوانب آن : دور تا دور آن باغ را دیوار کشیده اند. ( یادداشت مؤلف ) .
اطراف
گرداگرد
دور هم جمع شدند
گرداگرد: در شب یلدا همه گرداگرد دور کرسی جمع می شویم
یعنی حول و حواش دور تا دور
عالی بود فقط چرا متضاد گرداگرد رو ننوشتید لطفا اون رو هم بنویسید با تشکر
دورتادور
گرداگرد یعنی اطراف ، دورتادور 🎀
گرداگر یعنی دوروبر
حول، اطراف، پیرامون، حوالی، حول وحوش، دورتادور
حوالی
حول
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)