گربز


    cunning
    deceit

پیشنهاد کاربران

زیرک، دانا :
یکی دانش پژوهی داشت گربز
به چرویدن نگشته هیچ عاجز
شاکربخاری
دارای جربزه
گُربُز : زیرک ، کسی که حیله ی او از اندازه بگذرد.
گفت کان گربزی ورایت کو
وان درفش گره گشایت کو
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 531 )
( ص ) مکار. محیل . ( از برهان ) ( از آنندراج ) . در زبان عربی با شواهد نوشته شده ، ولی بعد از تحقیق معلوم شد که به کاف فارسی اصح است که در اصل گرگ وبز بود، یعنی گرگی خود را به لباس بز جلوه دهد. ( آنندراج
...
[مشاهده متن کامل]
) ( غیاث ) ( فرهنگ رشیدی ) . طرار. ( نسخه ای از لغت فرس اسدی ) ( صحاح الفرس ) . خبیث . ( منتهی الارب ) . نادرست . معرب آن جربز. ( ابن درید ) . قربز. ( از فرهنگ رشیدی ) . آب زیر کاه

بپرس