گرایش

/gerAyeS/

    propensity
    tendency
    tropism
    attitude
    attraction
    bent
    bias
    disposition
    drift
    fancy
    gravitation
    interest
    leaning
    penchant
    proclivity
    sentiment
    set
    streak
    tenor
    trend
    turn
    warp

فارسی به انگلیسی

گرایش احساس
inclination

گرایش به اجرای خودسرانه عدالت بدون طی مراحل قانونی
vigilantism

گرایش به دین مسیح
christening

گرایش پیدا کردن به سوی چیزی
gravitate

گرایش جنسی
sexual orientation

گرایش دادن
prepossess, win

گرایش دار
inclined, tendentious

گرایش داشتن
attract, incline, lean, tend, trend, verge

گرایش ژادی
sexuality

گرایش فکر
inclination

گرایش فکری
mentality

گرایش گری
magnetism

گرایش مردم به شهرها
urbanism

گرایش نهفته
undercurrent

مترادف ها

inspiration (اسم)
تشویق، الهام، استنشاق، شهیق، گرایش، القاء، وحی، نفس عمیق

orientation (اسم)
اشنایی، راهنمایی، جهت، گرایش، اشناسازی، جهت یابی، توجه بسوی خاور

tendency (اسم)
میل، تمایل، توجه، استعداد، گرایش، زمینه، علاقه مختصر

trend (اسم)
تمایل، گرایش

propensity (اسم)
میل، خوی، تمایل طبیعی، گرایش، رغبت، علاقه شدید به چیزی، میل باطنی

attitude (اسم)
هیئت، گرایش، طرز برخورد، حالت، روش و رفتار

tropism (اسم)
گرایش، سوگرایش

gravitation (اسم)
تمایل، گرایش، جاذبه، کشش، قوه جاذبه

ism (اسم)
گرایش، رویه، سیستم عملی

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
واژه ی گرایش از ریشه ی واژه ی گراییدن فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

گرایشگرایشگرایشگرایشگرایش
دوست خود ترک پندارمون گرایش را واژه ای ترکیی می خواند! و اصلا به ریشه این واژه و اینکه اصولا زبان ترکی مانند تباری ترکی یک زبان التصاقی یا پیوندی از زبان های ایرانی و شرقی است رو نادیده می گیرند!گرامی از خواب اسرائیل پرداخته ی خود بیدار شید.
جاذبیت
گراها و گرایشها.
گروههاو گرایشها.
گروه و گرایش.
گرایش و گرایش.
گروهش و گراهش.
گراهش و
گرا و گرای.
گرایی وگروی.
گراهیان و گرویان.
گرایش. گیرماق، گیریشماق، به معنی وارد شدن. صد در صد واژه ترکی
گرایش برای من یعنی موفقیت
گرا و گرایش: سمت. سو. به سویی گراییده ویا به سمتی گرایش یافتن.
گرامی یعنی گرای من هستی گرایش وسمتم تویی به سوی تو می گرایم.
گرامیم. گرامیت. گرامیش.
گرامیمان. گرامیتان. گرامیشان.
و نیز.
گرامی. گرامیان. گرامیها.
گرامیهایمان. گرامیهایتان. گرامیهایشان. . . . . . .
"گرا و گرایش":"ایزم وایست به انگلیسیism and ist. "
. "مآب و مآبی بالعربی. المآب. المآبی. والمآبیه. "
گرا وگرایش:ایزم و ایست.
اومانیزم و اومانیست :هومن گرا. گرایش هومنی.
متوجه چیزی شدن
گرایش به زبان سنگسری
دّل خواه dal Khan
گرایش specialization تخصص
گرایش برای مثال یعنی یکی تصمیم گرفت از این به بعد سبزیجات بخوره
گرایش =شاخه
گرایش ها =شاخه ها
Subdiscipline
جذب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)