قبول کردن، سرگرم کردن، مشغول کردن، تفریح دادن، گرامی داشتن، پذیرایی کردن، مهمانی کردن از
value(فعل)
قدردانی کردن، قیمت کردن، سنجیدن، گرامی داشتن
cherish(فعل)
تسلی دادن، عزیز کردن، پروردن، گرامی داشتن
treasure(فعل)
گرامی داشتن، گنجینه اندوختن
پیشنهاد کاربران
بابای گرامی وبانوی گرامی تلاش ما برای زبان فارسی وپاس از آن است. پس بانوان گرامی وبابایان گرامی تلاش کنیم و مرد وزن ندارد. واصل واژه پردازی است تا واژه های پسند روند یابند .
اکرام
اعزاز کردن. [ اِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) عزیز داشتن. محترم داشتن. دوستی کردن : وه که دیوانگی عشق ترا عقل پرحیله چه اعزاز کند. عطار. من دعا گویم اگر تو همه دشنام دهی بنده خدمت بکند ار نکننداعزازش. سعدی. هرچه بینی ز دوستان کرمست گر اهانت کنند و گر اعزاز. سعدی.