گذشتن از


    overrun
    to cross
    to overlook
    to spare
    to forgive

فارسی به انگلیسی

گذشتن از انتظار
exceed

گذشتن از حد
exceed

گذشتن از حق خود
quitclaim, quittance

گذشتن از ذهن
float

گذشتن از سر تعارف
forgo

گذشتن از گناه
relent

گذشتن از مشکل
override

گذشتن از میان جمعیت با عجله
hustle

مترادف ها

forbear (فعل)
احتراز کردن، صرف نظر کردن، خودداری کردن، اجتناب کردن از، خودداری کردن از، امساک کردن، گذشت کردن، گذشتن از

traverse (فعل)
قطع کردن، طی کردن، عبور کردن، گذشتن از، پیمودن

overpass (فعل)
تجاوز کردن از، گذشتن از

پیشنهاد کاربران

- گام از چیزی برداشتن ؛ از سر چیزی گذشتن. ازآن طمع بریدن. از آن چشم پوشیدن :
خواهی که رسی به کام بردار دوگام
یک گام ز دنیا و دگر گام از کام
بشنو سخنی نکو ز پیر بسطام
از دانه طمع ببر که رستی از دام.
منسوب به بایزید بسطامی ( از انجمن آرای ناصری ) .

بپرس