گذر

/gozar/

    passage
    transit
    subdivision of a street or quarter
    arcade
    highway
    ode _
    path
    progress
    transition
    walkway
    part of a street

فارسی به انگلیسی

گذر با تاق ضربی
archway

گذر باریک
alleyway

گذر بند
obstacle, shackle

گذر راه
path, drift

گذر سر پوشیده
piazza

گذر شمال غرب
northwest passage

گذر ناپذیر
impassable, insuperable

گذر کردن به سختی
thread

مترادف ها

pass (اسم)
رد، راه، پروانه، گذرگاه، بلیط، گردونه، عبور، معبر، جواز، گذر، گدوک، گذرنامه

passage (اسم)
راهرو، تصویب، قطعه، گذرگاه، روی داد، نقل قول، عبور، معبر، سیر، عبارت، انقضاء، گذر، پاساژ، اجازه عبور، حق عبور، کار کردن مزاج، عابر، ممر، سفر دریا، عبارت منتخبه از یک کتاب

transit (اسم)
عبور، گذر، راه عبور، عبور و مرور، حق العبور

پیشنهاد کاربران

یِک نمونه تُرکِ بی سواد را در زیر می بینید.
بی دانِش، نخست آنکه، این واژه، در زبان های گذشته پارسی همچون پارسی میانه بوده است و به ریختِ {ویتَر} بوده است که {وی} پیشوند است و {تَر} هم، در {ترا} برای نمونه {تراکنش} می بینیم.
...
[مشاهده متن کامل]

می دانیم که پیشوندِ {وی} سپس به {گُ} دگرگون شد و بدین شیوه، واژه {گذر} ساخته شده است.
نمی توانی از این چشم پوشی کنی، و اگر کنی، نِشان از بی سوادی توست.
این از این، پس به من پاسخ بده:
اگر گفته تو درست باشد، باید از {گذمک} پارس ها {ویتَر} را گرفته باشند، و سپس با دگرگونی های پیشوندی خودشان، به {گذر} آن را در آوردند!
این خنده دار نیست؟ چگونه میتوان از {گذمک} به {ویتَر} رسید، ای بی سواد؟
پس، نمی شود، و گفته تو نادرست است، و ترکان، {گذر} را که دیدند، {ر} آن را برداشته اند و سپس {گذمک} را ساخته اند!
ای بی دانش، برو و بیاور که کُهن ترین به کاربردن از {گذمک} کِی بوده است؟ سوگند یاد می کنم که به پای زبانِ پهلوی نمی رسد!
برو و نژاد خودت را پلید تر از اینی که هست نکن، وگرنه، شمار پارس ها بسیار بیشتر از شما است، با یِک بِشکَن نابود میشوید بیچاره های نادان! ( نمی خواهد چیز شر بگویی، در ایران، شمار پارس ها بسیار بیشتر است، نمی خواهد خا*ه مالی ترکیه ای ها و آذربایجانی ها را بکنی! )
( گویا کوروش و داریوش یادت رفته؟ دلت میخواد از گور بیرون بکشمشان تا به نِشیمنگاه شما ترک ها، لگد بزند؟لگد دوست داری؟چیز دراز هم دوست داری؟ )
بِدرود!

گذر
از گذمک تورکی
گذینتی : گشت و گذار
گذر … گذیرم … گذیب دولاشماق
قاه از قاهر عربی
تخت و سریر و مکان چیزی
گذرگاه : محل گشت و گذار
محل حرک
گذر : در پهلوی وتر witarag بوده است.
( ( نگیرند مر یکدگر را گذر ؛
نباشد از این یک روش زاسْتر ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 202 )

بپرس