گذاردن


    to put
    lay
    place
    to leave
    to allow or let
    to retain
    to pass
    repose
    situate
    to invest
    passage
    to lay
    to place

مترادف ها

pose (فعل)
اقامه کردن، خود نمایی کردن، قرار دادن، گذاردن، ژست گرفتن، وانمود شدن، قیافه گرفتن

import (فعل)
اظهار کردن، وارد کردن، اهمیت داشتن، تسخیر کردن، گذاردن، به کشور اوردن، دخل داشتن به، تاثیر کردن در، با پیروزی بدست امدن

set (فعل)
مرتب کردن، چیدن، سفت شدن، اغاز کردن، نشاندن، کار گذاشتن، نصب کردن، قرار دادن، مستقر شدن، غروب کردن، گذاردن، نهادن، قرار گرفته، جاانداختن

put on (فعل)
انجام دادن، بکار انداختن، افزودن، وانمود کردن، زدن، پوشاندن، اعمال کردن، بخود بستن، دست انداختن، تحمیل کردن، صرف کردن، پوشیدن، برتن کردن، گذاردن، وانمود شدن، بکار گماردن

instate (فعل)
گماشتن، برقرار کردن، گذاردن، منصوب نمودن

invest (فعل)
خریدن، خرید کردن، سرمایه گذاری کردن، گذاردن، نهادن، اعطاء کردن، سرمایه گذاردن

imprint (فعل)
زدن، منقوش کردن، نشاندن، مهر زدن، گذاردن

repose (فعل)
گذاردن، دراز کشیدن، غنودن، ارمیدن

lay (فعل)
طرح کردن، دفن کردن، گذاردن، تخم گذاردن

thole (فعل)
کشیدن، تحمل کردن، گذاردن

پیشنهاد کاربران

قرار دادن 🏈
کاربرد در جمله :
دل قوی دار و معاینه ی خویش را به زرق فرونگذار ( زبان 88 )
1. نهادن، برپا کردن، قرار دادن، برقرار کردن 2. وضع کردن، ایجاد کردن، ساختن 3. دادن، سِپُردن
4. گذشتن ( بخشیدن ) ، سپری کردن 5. جا دادن، گرو گذاشتن، رهن دادن، امانت دادن، صبر کردن، امان دادن
6. دستور دادن، رخصت دادن، اجازه دادن 7. رها کردن، ول کردن، بی خیال شدن
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: 1. بنیانگذار، حروف گذاری، زیر پا گذاشتن 2. قانونگذار، تأثیر گذار ( اثر گذاری ) ، بارگذاری، صداگذاری
3. واگذاری، سرمایه گذاری 4. بگذر، وقت گذرانی، گشت و گذار 5. بذار باشه، بذار ببینم چی میشه 6. فرمانگذاری، بذارید برم من! 7. فرو گذاری، بذار برو!
و هم آوا است با:
گزاردن: 1. به جای آوردن، ادا کردن، انجام دادن، اجرا کردن، پرداختن به کاری
2. بیان کردن، تعبیر کردن، شرح و تفسیر دادن، تبلیغ و آگهی رساندن
مثال: 1. سپاسگزار، نماز گزار، خدمتگزار، برگزاری، گله گزار، حج گزار، کار گزار
2. گزارش، خبرگزاری، پیام گزاری و. . .

به معنی زمین "نهادن" و یا بر جایی "قرار دادن" است و کنایه از محل و نشست دارد و با "گزاردن" فرق دارد.

بپرس