گدایی

/gedAyi/

    beggary
    begging
    mendicty

فارسی به انگلیسی

گدایی کردن
beg, panhandle, to beg

مترادف ها

beggary (اسم)
گداخانه، گدایی، محل سکونت گدایان

cadge (اسم)
گدایی، دوره گردی

پیشنهاد کاربران

کدنیه
کَدّ ، کِدْیه ، کُدْیه ، تَکَدّی
کد . .
ساز بینوائی زدن ؛ گدائی کردن.
راه نشینی. [ ن ِ ] ( حامص مرکب ) عمل راه نشین. || گدایی. نشستن در معابر سؤال را. نشستن بر سر راهها گدایی را. رجوع به راه نشین شود.
تلنگی
گد، تهیدستی، درویشی، فقر، دریوزه گری، سؤال، کدیه دریوزه، تکدی

گد
تکدی
زد
کدیه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس