beg, panhandle, to beg
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
گداخانه، گدایی، محل سکونت گدایان
گدایی، دوره گردی
پیشنهاد کاربران
کدنیه
کَدّ ، کِدْیه ، کُدْیه ، تَکَدّی
کد . .
ساز بینوائی زدن ؛ گدائی کردن.
راه نشینی. [ ن ِ ] ( حامص مرکب ) عمل راه نشین. || گدایی. نشستن در معابر سؤال را. نشستن بر سر راهها گدایی را. رجوع به راه نشین شود.
تلنگی
گد، تهیدستی، درویشی، فقر، دریوزه گری، سؤال، کدیه دریوزه، تکدی
گد
تکدی
زد
کدیه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)