امیختن، مخلوط کردن، گداختن، ترکیب کردن یا شدن، فتیله گذاشتن در، فیوزدارکردن، ذوب شدن
liquify(فعل)
گداختن، تبدیل به مایع کردن، ابگون کردن
liquefy(فعل)
گداختن، تبدیل به مایع کردن، ابگون کردن
fuze(فعل)
امیختن، مخلوط کردن، گداختن، ترکیب کردن یا شدن، فتیله گذاشتن در، فیوزدارکردن، ذوب شدن
dissolve(فعل)
حل کردن، منحل کردن، اب کردن، گداختن
melt(فعل)
ریختن، اب شدن، گداختن، ذوب کردن
thaw(فعل)
اب شدن، گداختن، گرم شدن
flux(فعل)
جاری شدن، اب کردن، گداختن
پیشنهاد کاربران
بنده نمی دانم این داخته و داختن چیست؛ گداختن که در پارسیگْ ویتاختن بوده و تشکیل شده از پیشوند �وی� که در پارسی می شود �گُ� و فعلِ تاختن، تاختن در معنای هجوم آوردن یا اسب تازاندن معناهایی آشنا ولی متأخر و کنایی هستند، معنای اصلی و تاریخیِ تاختن جاری کردن است و به جریان انداختن که برای مایعات به کار برده می شد. تاختن گذرای فعلِ� تَختَن� است به معنای جاری شدن و جریان پیدا کردن ( این فعل به پارسی نرسید ) ؛ معنی جاری کردن را همچنان در �آب تاختن� و �خون تاختن� می توان دید. ... [مشاهده متن کامل]
روی هم، گداختن یعنی مایع کردن جسمی جامد یا به جریان انداختنِ جامدی؛ همچون یخ.
گداختن از گ داختن ساخته شده به معنای بسیار داخته شده = بسیار توجه شده / بسیار مشغول شده ( ذوب و آتشین شدن از نشانه های توجه و مشغولیت بسیار و همچنین القا و بهم رسیدن بوده که در داختن و مشتق آن دوختن دیده میشود ) => گداختن = القا و همجوشانی / بهم رسیدن / مشغول شدن بسیار / بسیار به چیزی قرار و توجه کردن ... [مشاهده متن کامل]
آنرا در ذهنم انداخت = آنرا در ذهنم قرار داد = در ذهنم بدان توجه کردم = در ذهنم به آن رسیدم = دهنم را به آن مشغول کرد . دهنم گداخته شد = ذهنم مشغول و مقرر به آن شد / ذهنم به فلان چیز القا شد ( همرسانی ) واژه های انداخت / پرداخت از نشانه ای دیگر آن می باشد انداختن = اند ( and ) داختن = بسیار مشغول شدن / بسیار قرار دادن پرداختن = بسیار توجه کردن
ذوب
ذوب شدن. . . . اب شدن. . . .
گداختن : در پهلوی وتاختن witāxtan به معنی تافتن است برای جدا ساختن مواد از یکدیگر زیرا که پیشاند " و " به " ب" و " گ" دیگرگون می شود .