گدا

/gedA/

    panhandler
    beggar
    fakir
    mendicant
    needy
    pauper

فارسی به انگلیسی

گدا محله
slum, ghetto

گدا کردن
beggar, to reduce to beggary

مترادف ها

beadsman (اسم)
فاتحه خوان مزدور، دعاخوان، گدا

beggar (اسم)
سائل، گدا، گرفتار فقر و فاقه

pauper (اسم)
گدا

mendicant (اسم)
سائل، گدا، درویش، دربدر

lazar (اسم)
گدا، جذامی

پیشنهاد کاربران

به لری میشه
حاس که
گداَ
شبکوک ، خواهشگر
شبکوک
ساسی. ( ع ص ، اِ ) گدا و گدائی کننده . ( برهان ) ( شرفنامه منیری ) ( رشیدی ) . گدا و دریوزه گر. ( جهانگیری ) ( استینگاس ) ( ناظم الاطباء ) :
چه خیزد ز اول ملکی که در پیش دم آخر
بود ساسی و بی سامان چه ساسانی چه سامانی.
...
[مشاهده متن کامل]

سنائی.
خاک پاشان دیگرند و بادپیمایان دگر
کی توان مر ساسیان را تخم ساسان داشتن.
سنائی.
همه ساسی نهاد و مفلس طبع
باز در سر فضول ساسانی.
سنائی.
پس مردمان زبان به عیب این ساسان [ ساسان بن بهمن ] نشر کردن و دنأت همت او را شرح دادن دراز کردند. . . والی یومنا هذا هر فرومایه را که عیب و سرزنش کنند ساسی خوانند، و گدایان را ساسی و ساسانی گویند . ( تاریخ بیهق ص 42 ) .
- ساسی سرای ؛ گداخانه. رجوع به ساسی سرای شود.
- ساسی نهاد ؛ گداطبع. فرومایه. رجوع به ساسی نهاد شود.

مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
بسی پادشایی کنم در گدایی
بیاموزمت کیمیای سعادت
ز هم صحبت بد جدایی جدایی
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گدا صفتی کیمیاگری داند
حافظ
گدا چون کرم بیند و لطف و ناز
نگردد به دنبال بخشنده باز
بوستان سعدی
راهنشین. [ ن ِ ] ( نف مرکب ) که در راه بنشیند. که بر سر راه بنشیند. || کنایه از گدا و مردم بی خانمان. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی متعلق بکتابخانه مؤلف ) . کنایه از گدا و بی خانمان که بر سر راه نشسته گدایی کند. ( از برهان ) ( ارمغان آصفی ) ( آنندراج ) ( بهار عجم ) ( از فرهنگ نظام ) . چنانچه دریوز گدایی را گویند که از درها جوید، راه نشین گدایی را گویند که بر سر راهها بنشیند و سؤال کند. ( رشیدی ) . گدا که در معابر بنشیند سؤال را. ( یادداشت مؤلف ) . گدا. ( ناظم الاطباء ) :
...
[مشاهده متن کامل]

دلخواه که هست ماه خرگاه نشین
خورشید بود بکوی او راه نشین
از دیده من برون نخواهد رفتن
کو شاه من است و چشم من راهنشین.
الهی همدانی ( از نظام ) .
|| خاک نشین و اهل خاک که کنایه از افتاده و متواضع باشد :
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین ساغر مستانه زدند.
حافظ.
با من راه نشین خیز وسوی میکده آی
تا ببینی که در آن حلقه چه صاحب جاهم.
حافظ.
|| کنایه از مسافر و راهگذار. ( بهار عجم ) ( از آنندراج ) ( ارمغان آصفی ) . || غریب. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( از رشیدی ) ( لغت محلی شوشتر ) . || قاصد. ( برهان ) ( لغت محلی شوشتر ) . قاصد و پیک. ( ناظم الاطباء ) . || کنایه از طبیبی که بر سر راه نشیند و دارو فروشد. ( رشیدی ) ( ارمغان آصفی ) ( بهار عجم ) ( آنندراج ) . طبیبی که بواقع طبیب نیست کلاشی و دکانداری را بر سر راه نشیند :
متاع من که خرد در دیار فضل و ادب
حکیم راه نشین را چه رفت در یونان.
سعدی.
طبیب راه نشین قدر عشق نشناسد
برو بدست کن ای مرده دل مسیح دمی.
حافظ.
|| کنایه از کسی که بسیار راه میرفته باشد. ( برهان ) ( لغت محلی شوشتر ) . || آشکار و هویدا. ( ناظم الاطباء ) . || عاشق شیدا. ( لغت محلی شوشتر ) . ( در معنی اخیر جای دیگر دیده نشد ) .

گئده در ترکی به معنی یارو
آی گئده گل بورا
معنی ؛ هوی یارو بیا اینجا ببینم
کسی که اهل خرج کردن نیست
میشه خیابان نشین
در گذشته برخی بر کودکان خود نام گدا می نهادند ، مثلن ، در همسایگی ما بانویی بود که نامش گدا بود و اورا گدا خانم صدا می کردن
اهل دریوزه ؛ گدا :
گفت در دین اهل دریوزه
بیست پا را بس است یک موزه.
سعدی.
واژه ی " گدا ی" فارسی ، پس از سیر در زبان های غیر ایرانی با تغییر لهجه به شکل " تکدی " در آمده و دوباره به زبان فارسی بازگشته است و امروزه با همان شکل تغییر یافته در زبان فارسی کاربرد دارد .
تلنگی. [ ت ُ ل َ ] ( ص، اِ ) نیازمند و خواهش کننده و گدا. ( برهان ) . خواهش کننده و خرگدا. ( فرهنگ رشیدی ) . حاجتمند. ( شرفنامه ٔ منیری ) . نیازمند و خواهش کننده و گدا و گدای مبرم. ( ناظم الاطباء ) :
یکیش خام طمع خواند و یکی بدنفس
...
[مشاهده متن کامل]

یکی تلنگی کاهل یکیش خوزی خوار.
کمال اسماعیل.
از تلنگی مجوی صدق و صواب
که نجوید کسی زآتش آب.
شمس الدین کوتوالی.

ریشه ی واژه ی #گئده به معنی یارو فرد پایین مرتبه در ترکی و #گدا در فارسی ✅
بی ارتباط با کلمه ی کوتو - k�t� به معنی بد در ترکی آناتولی و کئتی - keti در آذربایجانی به معنی کمی باهوش تر از احمق نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

تفسیر واژه کئتی و کوتو نقل قول از پست ریشه ی کلمه ی کوتو به معنی بد
/در آذربایجان به صورت keti استفاده میشود و به معنی احمق اما کمی باهوش تر از احمق است در دیوان لغات ترک به صورت k�ti به معنی بدردنخور و فنا آمده است. ( شاهمرسی در معانی این واژه ترسناک و فانی را هم آورده است. ) ♦️
اصل معنی هم از فنا و فانی هست در واقع اصل واژه و مکاتب اتیمولوژی اصل فرم واژه را از keti میدانند. ♦️
در واقع از ketmek به معنی رفتن شکل سابق getmək است یعنی گذرا فانی - فنا پذیر - بد یا همان معنی بدرد نخور و از آن معنی بد گرفته است.
واژه ی کتی در ترکی آذربایجان در مکتب رسمی ثبت نشده است و در خطر فراموشیست زبانمان نیاز به حفاظت توسط ملتمان است. /
گده - gedə در ترکی یا گدا در فارسی هم این واژه است معنی بد گرفته است و به انسان های بی ارزش پست اطلاق شده است. ( کوتو انسان ' کئتی انسان ' گئده انسان )
از تفسیر فانی بی ارزش به بد اطلاق شده است و از آن تفسیر بد گرفته است و به صورت گئده مشتق شده است. ♦️
هر دو واژه ی شاه و گدا ترکی هستند.

بی نوا، تلنگی، تهیدست، فقیر، مفلس، ندار، نیازمند، لئیم، ممسک، نخور، دریوزه گر، سائل، متکدی، انگل
تهی دست و عاجز
کدیه
کاه نشین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس