یاد این شعر استاد شفیعی کدکنی افتادم:
عوض میکنم هستی خویشتن را، نه با هرچه خواهم که با هرچه خواهی، ز گاورس و گنجشک تا مور و ماهی
عوض میکنم هستی خویشتن را، نه با هرچه خواهم که با هرچه خواهی، ز گاورس و گنجشک تا مور و ماهی
طاووس بین که زاغ خورد وآنگه از گلو/گاورس ریزه های منقّا برافکند ( خاقانی ) . شعلهٔ آتش را ببین که زغال را فرو می برد و جرقه هایی را بیرون می اندازد.
طاووس در اینجا:شعله آتش. زاغ=زغال. گاورس ( دانهٔ ارزن ) =کنایه از جرقهٔ آتش. مُنقّا=پاک کرده شده، آنچه مغز آن را از پوست جدا کرده باشند.
طاووس در اینجا:شعله آتش. زاغ=زغال. گاورس ( دانهٔ ارزن ) =کنایه از جرقهٔ آتش. مُنقّا=پاک کرده شده، آنچه مغز آن را از پوست جدا کرده باشند.
گاوَرس/ g�vars : گونه ای از غلات، کنایه از ریزدانه ی آن است. مثلاً ارزن
زبانزد:
قسم خورده بود که یک کف دست گاورس به ما بدهد.
کلیدر
محمود دولت آبادی
گَاوَارس/ gāvārs ( اِ. ) گاورس، دانه ای شبیه ارزن.
... [مشاهده متن کامل]
واژه نامه ی گویش تون فردوس )
تالیف:
محمد جعفر یاحقی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
زبانزد:
قسم خورده بود که یک کف دست گاورس به ما بدهد.
کلیدر
محمود دولت آبادی
گَاوَارس/ gāvārs ( اِ. ) گاورس، دانه ای شبیه ارزن.
... [مشاهده متن کامل]
واژه نامه ی گویش تون فردوس )
تالیف:
محمد جعفر یاحقی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
بسل
گاورس همان ارزن است. اما شما در بالا تاریخچه ی ذرت را نوشته اید. در ضمن دانه تلخ مزه گیاهی، که در مزارع گندم می روید و کشاورزان هنگام پاک کردن گندم تلاش می کنند ان را از گندم جدا کنند، در استان کرمان خور نامیده میشود و از گاورس جدا است.
ارزن