ولگرد، پیاده رو، گام زن
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
گامزن: سالک و مرد راه
( ( هر خسی از رنگ گفتاری بدین ره کی رسد؟
درد باید پرده سوز و مرد باید گامزن ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 432. )
گام زن : رونده .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص74 ) .
( ( هر خسی از رنگ گفتاری بدین ره کی رسد؟
درد باید پرده سوز و مرد باید گامزن ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 432. )
گام زن : رونده .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص74 ) .