گاز

/gAz/

    fume
    gas
    vapor
    bite
    biting
    nip
    snap
    tooth
    gauze

فارسی به انگلیسی

گاز اتش گیر
firedamp

گاز اتومبیل
accelerator, governor

گاز اشک اور
tear gas, lachrymatory gas, teae gas

گاز اشک اور به کار بردن
tear-gas

گاز اعصاب
nerve gas

گاز افشانی کردن
outgas

گاز باتلاق
marsh gas, will-o-the-wisp

گاز خردل
mustard gas

گاز خنده اور
laughing gas, nitrous oxide
laughing gas

گاز دادن
gun

گاز دادن و فش کردن نوشابه
fizz

گاز داشتن مشروب الکلی
sparkle

گاز دان
gasometer

گاز دستی
[mech.] throttle

گاز دود
fume

گاز دود دادن
fume, fumigation

گاز دود دهنده
fumigator

گاز دوداکند
fumy

گاز را از یک محفظه خارج کردن
outgas

گاز رها کردن
outgas

مترادف ها

bite (اسم)
نیش، گاز، گزش، گزندگی

gas (اسم)
بنزین، گاز، خود ستایی، بخار، گاز معده

fume (اسم)
گاز، بخار، دود

effervescence (اسم)
گاز، جوش، طراوت و شادی، خروش اب

effervescency (اسم)
گاز، جوش، طراوت و شادی، خروش اب

پیشنهاد کاربران

" ایستاد گاز . گازایستاد ":گاز استیشن.
گاز:gaaz. درگویش گوغر به تکه فلزی با ابعاد تقریبی پنج در ده سانت گفته می شود که هنگام شکستن هیزم این تکه فلز را در شکاف چوب کلفت قرار می دهند وبر رویش با پشت تبر محکم ضربه می زنند وگاز درشکاف فرو رفته وموجب دونیم شدن چوب ضخیم می شود.
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی گاز از ریشه ی واژه ی گزیدن فارسی هست
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

گازگازگازگاز
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
لری بختیاری
گَم زِیتن:گاز گرفتن
گَم:گاز
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
گازگازگازگازگاز
{گوختَن} کارواژه ای است به چَمِ {انتشار گاز} با بُنِ کنونیِ {گوخ:اگر ( خ ) را به ( ز ) دگرگون کنید!} و همریشه است با {گاز/Gas}.
بهتر است به جایِ {گاز} از واژه یِ {گوخته/گوخت} و به جایِ {گازوئیل} از {گوختپیه:گوخت - پیه} بهره ببریم.
بِدرود!
فعل گاز گرفتن در پارسی میانه کازیتن یا گازیدن بوده و واژه گاز بن مضارع ان است
واژه گاز به معنای یک حالت ماده کاملا با زبان پارسی سازگاری دارد و نیازی به ساختن جایگزین های طولانی و بد اهنگ برای ان نیست
واژه گاز در معنای نیش و اسم فعل گزیدن، در واقع، اسم مصدر این فعل است. این اسم با افزودن میانوند آ به گزیدن و برداشتن علامت مصدر؛ یعنی یدن ساخته شده است.
fume
گاز gaaz
در گویش شهربابکی به تکه کوچک چوب یا فلزی که به دسته چوبی کلنگ وپتک وچکش در محل خروج دسته از کله فلزی به منظور استحکام گیرایی وسفت تر شدن آن می زنندگاز یا غاز می گویند
پارسیِ سَرِه برای واژهٔ گاز:
"بادسان"
بادگون
بادَگ
کی شود بینم زبان در گاز اندیشیدنش
گاز خود پیداست اینکه از گزیدن امده
گاز ( Gas ) :[ اصطلاح ارز دیجیتال] معیاری در شبکه اتریوم برای تعیین توان پردازشی لازم برای تکمیل یک تراکنش است. این معیار به هزینه ای که برای تراکنش به ماینرها پیشنهاد می شود مربوط است. عملیات جزئی ۳ تا ۱۰ گاز هزینه دارد اما یک تراکنش کامل ۲۱ هزار گاز هزینه خواهد داشت.
: گاز ابزاری بوده است همانند" دو کارد" برای بریدن زر و سیم. به گمان ، " گاز" ریختی است از "گز" بُن اکنون از گزیدن .
( ( برو خوب رویان گشادند راز
مگر که اژدها را سرآید به گاز‏ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 314. )

به گاز بردن چیزی: بریدن آن با قیچی و مقراض ، مانند بریدن سر شمع .
لب گل را به گاز برده سمن
ارغوان را زبان بریده چمن
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 505 )
گاز
دَفت : یا تَفت وَشم یا بُخاری که در اثر گرما پدید می آید
واژه های برگرفته از باد : واد ، وادینه ، واس ، واش ، واشم ، وَشم ، بَشم ، بادینه
گاز
بادینه ، واد ، واس ، وَشم ، بَشم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)