گاز

/gAz/

    fume
    gas
    vapor
    bite
    biting
    nip
    snap
    tooth
    gauze

فارسی به انگلیسی

گاز اتش گیر
firedamp

گاز اتومبیل
accelerator, governor

گاز اشک اور
tear gas, lachrymatory gas, teae gas

گاز اشک اور به کار بردن
tear-gas

گاز اعصاب
nerve gas

گاز افشانی کردن
outgas

گاز باتلاق
marsh gas, will-o-the-wisp

گاز خردل
mustard gas

گاز خنده اور
laughing gas, nitrous oxide
laughing gas

گاز دادن
gun

گاز دادن و فش کردن نوشابه
fizz

گاز داشتن مشروب الکلی
sparkle

گاز دان
gasometer

گاز دستی
[mech.] throttle

گاز دود
fume

گاز دود دادن
fume, fumigation

گاز دود دهنده
fumigator

گاز دوداکند
fumy

گاز را از یک محفظه خارج کردن
outgas

گاز رها کردن
outgas

مترادف ها

bite (اسم)
نیش، گاز، گزش، گزندگی

gas (اسم)
بنزین، گاز، خود ستایی، بخار، گاز معده

fume (اسم)
گاز، بخار، دود

effervescence (اسم)
گاز، جوش، طراوت و شادی، خروش اب

effervescency (اسم)
گاز، جوش، طراوت و شادی، خروش اب

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
گَم زِیتن:گاز گرفتن
گَم:گاز
اینکه در فارسی هم گزیدن داریم هم گاز میتونه اثر یک زبان ایرانی دیگر در فارسی باشه
چنان که ما در فارسی کردن داریم کن هم داریم اما اسم این مصدر چیه؟ کار!
الان نگید کار ترکیه! کار و کردن در خیلی از زبان های هندواروپایی از جمله زبان های هندی مورد بهره هستن
...
[مشاهده متن کامل]

یا ما در فارسی مردن داریم، میر هم داریم اما نامش مرگه!
قطعا ارتباط میان اینا هست اما تاثیر یک زبان دیگر بر فارسی این چندگانگی هارو به وجود آورده که صددرصد ترکی نیست!
همین مردن در روسی من چک کردم هست در انگلیسی به شکل مورتال هست در لاتین هم هست
به ویژه اینکه فارسی به شدت چند کانونیه
درسته کرمانی و سمرقندی زبان هم رو میفهمن اما تفاوت فاحش بین زبان هاشون بسیار دیده میشه
مثل خوابیدن و خفتن خسبیدن و خسپیدن و خفسیدن که هرکدام در نقطه ای از ایران یا افغانستان یا تاجیکستان به کار میرن
گزلمک!
از کجا معلوم خودتون وام نگرفتید؟

اقا سامان این گزیدن کلمه ترکی هست توی فارسی میانه چیکار میکنه. میشه توضیح بدین. نمیخای بگی که فارسیه چون اینقدر کلمات. ترکی در فارسی زیاد هست که حد و حساب ندارد
کلمه در معنای گزیدن ترکی هست و از فعل گزلمک هست. باز تغاوت خط رو که قدیم رایج بود و بعد منسوخ شد رو میبینیم. خط در ابتدا به شکل گیری نوشته میشد که بعدها فارسی نوشتارش تغیر کرد ولی ترکی به همون فرمت پیش
...
[مشاهده متن کامل]
رفت. این کلمه رو اگه هزار سال پیش به هرکس میدادی گز میخوند نه گاز زیرا این الف نیست و فتحه هست بخاطر همین هست اینجا گاز نوشته میشه ولی فعلش گزیدن هست و اینهم گز هست که الان گاز میخونند به معنی گاز گرفتن و نیش. در تطی که ترکا استفاده میکردند. تا اخر این فرمت نوشتار گز خونده میشد. لذا تفاوت اینکه چرا یکی گاز گرفتن و یکی گزیدن هست بخاطر تفاوت در خواندن هست و دوتاشم گز هست. کلمه ترکی هست هم گاز هم گزیدن از ریشه گزلمک. خیلی از فعلها در فارسی ترکی هستند فعل در هیچ زبانی به راحتی تغیر نمیکمه و این نشون میده از اول ترکی بوده. البته قبلا توضیح دادم و هر جایی نمیتونم مجدد توضیح بدم

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
گازگازگازگازگاز
{گوختَن} کارواژه ای است به چَمِ {انتشار گاز} با بُنِ کنونیِ {گوخ:اگر ( خ ) را به ( ز ) دگرگون کنید!} و همریشه است با {گاز/Gas}.
بهتر است به جایِ {گاز} از واژه یِ {گوخته/گوخت} و به جایِ {گازوئیل} از {گوختپیه:گوخت - پیه} بهره ببریم.
بِدرود!
فعل گاز گرفتن در پارسی میانه کازیتن یا گازیدن بوده و واژه گاز بن مضارع ان است
واژه گاز به معنای یک حالت ماده کاملا با زبان پارسی سازگاری دارد و نیازی به ساختن جایگزین های طولانی و بد اهنگ برای ان نیست
واژه گاز در معنای نیش و اسم فعل گزیدن، در واقع، اسم مصدر این فعل است. این اسم با افزودن میانوند آ به گزیدن و برداشتن علامت مصدر؛ یعنی یدن ساخته شده است.
fume
گاز gaaz
در گویش شهربابکی به تکه کوچک چوب یا فلزی که به دسته چوبی کلنگ وپتک وچکش در محل خروج دسته از کله فلزی به منظور استحکام گیرایی وسفت تر شدن آن می زنندگاز یا غاز می گویند
پارسیِ سَرِه برای واژهٔ گاز:
"بادسان"
بادگون
بادَگ
کی شود بینم زبان در گاز اندیشیدنش
گاز خود پیداست اینکه از گزیدن امده
گاز ( Gas ) :[ اصطلاح ارز دیجیتال] معیاری در شبکه اتریوم برای تعیین توان پردازشی لازم برای تکمیل یک تراکنش است. این معیار به هزینه ای که برای تراکنش به ماینرها پیشنهاد می شود مربوط است. عملیات جزئی ۳ تا ۱۰ گاز هزینه دارد اما یک تراکنش کامل ۲۱ هزار گاز هزینه خواهد داشت.
: گاز ابزاری بوده است همانند" دو کارد" برای بریدن زر و سیم. به گمان ، " گاز" ریختی است از "گز" بُن اکنون از گزیدن .
( ( برو خوب رویان گشادند راز
مگر که اژدها را سرآید به گاز‏ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 314. )

به گاز بردن چیزی: بریدن آن با قیچی و مقراض ، مانند بریدن سر شمع .
لب گل را به گاز برده سمن
ارغوان را زبان بریده چمن
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 505 )
گاز
دَفت : یا تَفت وَشم یا بُخاری که در اثر گرما پدید می آید
واژه های برگرفته از باد : واد ، وادینه ، واس ، واش ، واشم ، وَشم ، بَشم ، بادینه
گاز
بادینه ، واد ، واس ، وَشم ، بَشم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس