کوک کردن


    attune
    key
    wind
    to tune
    to make nervous

فارسی به انگلیسی

کوک کردن ساز
tune-up, pitch, tune

مترادف ها

tune (فعل)
وفق دادن، میزان کردن، کوک کردن، ساز زدن

wind (فعل)
پیچاندن، پیچیدن، کوک کردن، حلقه زدن، چرخاندن، از نفس افتادن، بادخورده کردن، در معرض باد گذاردن، از نفس انداختن، انحناء یافتن

crank (فعل)
خم کردن، کوک کردن، دسته دار شدن

key (فعل)
کوک کردن، کلید کردن، کلید بستن، با اچار بستن

پیشنهاد کاربران