کوژ

/kuZ/

    bandy
    convex
    gibbous
    crooked

فارسی به انگلیسی

کوژ از دو طرف
biconvex

کوژ شدن
camber

کوژ کردن
camber, hump

مترادف ها

convex (صفت)
برجسته، محدب، کوژ، گرده ماهی

lenticular (صفت)
کوژ، عدسی، مرکب از عدسی، عدسی وار، ذره بینی، وابسته به جلیدیه یا عدسی چشم

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

کوژکوژکوژکوژ
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

کوژکوژکوژکوژ
کوژ=kavazh
کوژبه فتح واو درزبان لکی به معنای پوست می باشد و پوست مار را گویند کوژمار همان پوستی که مار می اندازد و پوست جدید زیرآن درمی آید .
منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
کوژ
آینه ی کوژ: آینه ی مُحدَّب.
آینه ی کاو: آینه ی مُقعَّر.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد: )
چفته، خمیده، منحنی، دوتا
در گویش انارکی کوز یعنی پوک
واژگانِ ( قوز، قوس ) خود برگرفته از واژه ( کوژ ) می باشند و خودِ واژه ( کوژ ) از واژه اوستاییِ ( کئوژدَ ) برگرفته شده است. در زبان اوستایی واژه ( کئوفَ ) و در زبان پهلوی واژه ( کوف ) به چمِ ( کوه ) با واژگان ( کوژ، قوز ) از یک ریشه می باشند واین واژگان با واژه اوستاییِ ( گئوشَ ) یا همان ( گوش ) همریشه می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

چنانکه در رویه هایِ 347 و 348 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) و در رویه یِ 118 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) آمده است:

کوژکوژ
واژگان ( کوژ، کوز، قوز ، گوژ ) و دگرریختهای آن در زبانهای گوناگون:
پهلوی: KUF
سانسکریت:KUCAS
گوتیک:HAUHS
آلمانی کهن: HOH
پروسی کهن:CAWX
آلمانی: HOCH
لهستانی:KUEZKI
روسی:KUCHA
چک: KUCHE
...
[مشاهده متن کامل]

بلغاری:KUKA
ایرلندی کهن:CUAR
لیتوانی:KAUKAS
لتونی:KUKURS
نکته ها:
چم این واژه در زبان سانسکریت: پستان زن
چم این واژه در زبان های ژرمنی: بلند، برجسته
چم این واژه در زبان لیتوانی: ورم، برآمدگی
چم این واژه در زبان بلغاری: قلاب
چم این واژه در زبان روسی: انباشته
برخی آواهای این واژه در زبانهای گوناگون، واک گرد هستند و شوربختانه نشانه های آن در صورت نگارش، در این تارنما چاپ نمی شوند، پس، از آوردن آنها چشم پوشی شد.

گوز، کوز، قوز، غوز، جوز، گوژ، کوژ، غوژ=گِرد، خمیده ، برآمده
برای نمونه در واژه های زیر بکار رفته اند :
جوز=گردو
کوزه
گوژپشت
گوزک ( لری ) =قوزک ( فارسی ) = استخوان برآمده کنار مچ پا
...
[مشاهده متن کامل]

آینه های کوژ=آینه های برآمده
غوژ کردن ( لری ) =گِرد و جمع شدن از سرما یا. . .
گوز ( آذری ) = چشم و گِردی چشم

غوز، خمیده، منحنی، محدب
90 درجه که خطی دایره شکل دارد.
برآمده یا محدب
در اصطلاحات مثلا به کسی که گردن کوتاهی دارد می گویند: کوژگردن یا کوژ پشت
اسمی یکی حیوانات دریایی کوژپشت است
یک فیلم و قصه هم به نام کوژپشت وجود دارد.

محدب.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)