دیکشنری
مترجم
بپرس
کوچکی
/kuCaki/
littleness
smallness
small size
[fig.] humility
دنبال کنید
فارسی به انگلیسی
کوچکی کردن
to humble oneself
مترادف ها
exiguity
(اسم)
خردی، کمی، کوچکی
puniness
(اسم)
ضعف، کوچکی، ریزگی، کوچک اندامی، تازه کاری جوانی
پیشنهاد کاربران
صغر. خردی
رعنا به معنای رشیت، قد بلند، کشیده
کوچکی
+ عکس و لینک