کوچک کردن


    abase
    disparage
    to reduce in small
    to humiliate

فارسی به انگلیسی

کوچک کردن خود
kowtow

مترادف ها

minify (فعل)
خرد کردن، خرد ساختن، کوچک کردن

fine (فعل)
جریمه کردن، صاف کردن، کوچک کردن، جریمه گرفتن از، صاف شدن، رقیق شدن

extenuate (فعل)
تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، کم کردن، رقیق کردن، نازک کردن، کم تقصیر قلمداد کردن، کاستن از، کوچک کردن، کم ارزش قلمداد کردن

play down (فعل)
تنزل دادن، کوچک کردن، اهمیت ندادن

miniaturize (فعل)
کوچک کردن، به صورت مینیاتور در اوردن

پیشنهاد کاربران