کوست


    zone
    impact
    knock
    percussion

پیشنهاد کاربران

کوست/خوست/وست/گوشه= سوی، شاید برگرفته از ور باشد ر به ش گشته و سپس ش س شده به و، خ ویا گ افزوده شده و سپس این دو به ک گشته اند
خرااسان کوست و خاوران کوست و آذربادگان کوست و نیمروزان کوست چهار سوی جهان و ایرانشهر است
...
[مشاهده متن کامل]

خراسان آنسوست که خورآیان است و خور از آن آید و خاوران کوست /اوران کوست آنجاست که آور ( اورد ) خور است واژه خاور نیز آور بوده و خ بدان افزوده شده و این خ هیچ پیوندی با خور ندارد این خ در برخی گویشهای پارسی به حرف �ا� و �و� افزوده میشده و خاور آور و ایوار نشیم خور است نیمروز از ایران و اروپا به سوی استواکشه ( استوا/اشتوا جاییست که خور بر ان بیشتر تابد و انسوی دیگرش را نااستوا یا نسا گویند - کشه را به عربی خط گویند ) است و سوی دیگرش آذرباد و استربادان و اختربادان و باخور و باخوران و باستران گویند سوییست که باد سرد آذرماهی از ان وزرد
-
کوست=کو است/کیست/ کجاست
بابک ساسان کو و کو اردشیر
کوست؟ نه بهرام و نه نوشیروان
ناصرخسرو
- -
کوَست/کبست=تلخ هنوانه
-
کوست=کوس/خوس/خس به پارسی بچم اسیب ( = انداختن، کوبش، زدن ، - عربی طعن و ضرب و صدمه و اصابه - ) است چه آن کوبه از راه دور اید چه از نزدیک، زخم نیز چنین است زخم نیز به چم کوبش و اسیب و انداختن است و نه بریدگی .

کوس: kōs - کوست -
واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ )
از آیین مانی ( مانوی ) به واژه های امروزی راه پیدا کرده است:
شاید پیشتر ( قبل تر ) در واژه خودمانی! گفته بودم که مانی بنیان گذار نَقّالی ( پرده خوانی یا شاهنامه خوانی ) است، در نَسک ( کتاب ) ارژنگ که به گونه نقاشی هست دین خود را به گونه "خودمانی!" گسترش می داد!
...
[مشاهده متن کامل]

مانی ( ماناگ، مانا ) به مانند یَشت های سِپَنتمان زرتشت دارای سروده نامه هست!
به گفته هانس یواخیم کلیم کاینت در نسک ( کتاب ) هنر مانوی:
مانی این بونِش ( فرق ) را داشت که برای گیرایی ( جذب ) بهتر مانویان ( برسان، برشان! ) ، از موسیقی و سازهای ایرانی بهره می برده است!
( ( سروده های مانی:
1. سرودهای بلند:
فارسی میانه ( پارسیک ) :
گفتار نفس زنده، گفتار نفس روشن
پارتی:
هُوَید گمان ( هُوَید: بخت نیک برای ما و آزاد شدن روان در زندان جسم ) ، اَنگَد روشنان ( اَنگَد: پیشوا )
2. ستایش های ( مدحیه های ) بلند:
فارسی میانه ( پارسیک ) : آفُرِشن یا آفُریشن ( āfurišn )
پارتی: آفریوَن ( āfrīwan )
3. سروده های کوتاه: در آیین روز ورجاوند دوشنبه یا جشن سالانه بِمَه ( بِما ) خوانده می شد!
فارسی میانه ( پارسیک ) : مَهر
پارتی: باشاه ) )
کوس یکی از سازهای ایرانی است که مانی از آن بهره می برده است:
به مانند طبل هست ولی به گونه کاسه ای ( بُشقابی ) و کَژهون ( بیضی، تخم مرغی شکل ) و کوبه ای ( زدنی، کوبیدنی ) است و از فلز روی ( رویین کوس ) یا آهن ( آهنین کوس ) یا طلا ( زرّین کوس ) ساخته می شده است و گونه های گوناگون دارد و هر کوسی، بسته به گونه کوبیدن آن دارای سَداهای ( صِداهای ) گوناگون هست!
زِنهار ( زینهار ) : بیشتر " کوس" ها در بخش لغت نامه دهخدا آبادیس نوشته شده است و من برای یادآوری بخشی از آن را می نویسم تا با گونه های کوس آشنا شویم:
کوس جنگی ( نبرد، رزم ) : در آغاز ( هنگامه ) جنگ زده می شد -
دارای: بانگ مهیب و "بَم" بود!
نمونه: در چکامه عثمان مختاری در شهریار نامه:
وَز آن پس بفرمود تا کوس جنگ/
زدند و به بستند بر بور تنگ
کوس بِشارت: در هنگام جشن و پایکوبی -
دارای آوای "تیز و تند" یا صدای خوب و دلکش و نشاط آور بود!
نمونه: چکامه خاقانی:
کاس بخندید کز نشاط سحر گاه/
کوس بشارت نوای کاسه گر آورد
کوس رَحیل: در هنگام کوچ کردن و درگذشتن کسی - دارای صدای سوزناک و "زیر" بود!
نمونه: چکامه سلمان ساوجی:
کوس رحیل می زند ای خفته ساربان/
برخیز و زود رو که روان است و کاروان
( ( سازه ی "هَنگ درام":
انگار یکجا همه کوس ها را در خود جا ( جای ) داده است یا سَرهمی ( ترکیبی ) از همه ی کوس هاست و بسیار هموگنی ( شباهت ) نمایه ای ( ظاهری ) با کوس باستانی دارد! ) )
کوسیدن: kōsīdan، کوسید، کوستَن -
واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ )
معنی: زور زدن، فشار آوردن، کوفتن ( کوبیدن ) -
آسیب، صدمه، گَزَند، خُسران، زَخم ( اوستایی: دُژَند، دوشَند! ) -
آزار و اذیت، رنج و محنت، سختی و گرفتاری، درد و بیماری -
دشمن، بد اندیش، بدسِگال، بد طینت، نابِکار، مُغرِض، بدخواه، بد دل، کج نظر، انگره ای ( پلیدانه! ) -
شَماتَت، مَلامَت، سرکوفت، نِکوهش، سرزنش، بدگویی، زخم زبان زدن!
می توان به جای واژه انگلیسی هیت دادن ( hit ) از واژه "کوسیدن" بهره گرفت که درست همان معنا را می دهد!
نمونه:
هیت نده >>> کوسید نده
هیتر >>> کوسیده
هیت دادن >>> کوسید دادن

منابع• https://www.gisoom.com/book/1331434/کتاب-هنر-مانوی/
ناحیه، بخش، قسمت، پاره و چارک. خسرو انوشیروان سر فرماندهی ایران زمین را که پیشتر در دست ایران اسپهبد بود به چهار کوست یا چارک بخش کرده بر هریک اسپهبدی گمارده بود که عمان امروزی تا الشحر یمن در نیمروز خوست می افتاد.
...
[مشاهده متن کامل]


*"کتاب مختصری به زبان ارمنی هست که آنرا به موسی خورنی مورخ ارمنی سده پنجم میلادی نسبت داده اند، ولی از مطالب آن پیداست که در دوره های پسین نوشته شده و بنیاد آن بر جغرافیای بطلمیوس است که پشته ایران را به چهار کوست بخش کرده است: کوست خوروران در مغرب، کوست نیمروز در جنوب، کوست خراسان در مشرق، کوست کاپکو در شمال همین مولف کوست خراسان را از همدان و کومش تا مرو رود. و هرو و کاتاشان ( هرات و پوشنگ ) بژین ( افشین و غرجستان ) تالکان ( تالقان ) گوزگانان، اندراب، وست ( خوست ) هروم ( سمنگان ) زمب ( زم ) پیرو زنچیر ( تخارستان ) ورجان ( ولوالج ) بهلی بامیک ( بلخ بامیک ) شیری بامیکان ( بامیان ) میداند. " بر گرفته از خراسان، فرهاد کوهستانی.