کورک

/kurak/

    boil
    pustule
    furuncle
    pimple
    abscess
    wheal

فارسی به انگلیسی

کورک دار
pimply, pustular

مترادف ها

boil (اسم)
دمل، تحریک، هیجان، کورک، جوش، التهاب

blain (اسم)
دمل، کورک، زخماماسدار، تاول

blotch (اسم)
دمل، خال، کورک، لکه، جوش چرک دار، رنگ محو

furuncle (اسم)
دانه، کورک، جوش

pimple (اسم)
کورک، جوش، عرق گز

burl (اسم)
کورک، گره چوب، گره پشم یا پارچه

pustule (اسم)
کورک، جوش چرک دار، چرک دانه، بثورات چرکی پوست

whelk (اسم)
دانه، کورک، جوش، صدف حلزونی

papule (اسم)
کورک، جوش نوک تیز

pustulation (اسم)
کورک، ایجاد جوش

پیشنهاد کاربران

کورَک یک واژه تورکی نیست و یک واژه پهلوی است و خوانش دیگر واژه کولَک یا کولَگ و کوتاه شده آن کول است. البته هم میهنانی که این واژه را تورکی می خوانند، تقصیری ندارند چه با زبان پهلوی آشنایی ندارند و نمی
...
[مشاهده متن کامل]
دانند که در گویش های این زبان حروف "ر" و "ل" به هم دگرگون می شوند. زبان پهلوی همچون رشته بسیار گرانبهایی است که نه تنها مردم جای جای ایران و ایرانشهر بزرگ را با کیستی راستین خودشان و نیاکان و مادر و پدر راستینشان آشنا می سازد و آنان را به هم می پیوندد، که آنان را با دیگر ایرانشهریان در کشورهای ایرانشهری نیز می پیوندد.

در فارسی کورک یعنی کوچک
کورک ( K�rək ) : در زبان ترکی به معنی پشت و پارو است
کورَک= در گویش ترکی منطقه قشلاق چرخلو به ( کمر ) گفته میشود
دمل
به ضم ک و فتح ر. دمل و برآمدگی چرکین بر بدن در گویش کازرونی ( ع. ش )
پشم نرمی را گویند که از بن موی بز بروید و آن را به شانه برآورند و ریسند و شال و امثال آن بافند و از آن تکیه و نمد و کلاه و کپنک و مانند آن هم بمالند، کرک. کورک چی: کسی که کورک تجارت می کند.
به فتح ر: دمل چرکین.