کوتاه آمدن: [ اصطلاح در تداول عامه]رضایت دادن ، تسلیم شدن . رضایت دادن به چیزی به قصد پایان دادن به بحث یا جدال
( ( آیه داشت می گفت "قرار شده برای جشن عروسی باغ عموی مرجان چاددر بزنند. اول مرجان رضایت نمی داد "مثل مرجان حرف زد "باغ عمو جان نه ! از بچگی دوست داشتم جایی عروسی بگیرم که به عمر م ندیده باشم "ولی بعد کوتاه آمد چون که آقای نمی دانم چی چی قول داد که "صدا را کلفت کرد "باغ را جوری درست می کنم نفهمی اینجا همان جاست که از بچگی دیدی. " ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 215. ) )
( ( آیه داشت می گفت "قرار شده برای جشن عروسی باغ عموی مرجان چاددر بزنند. اول مرجان رضایت نمی داد "مثل مرجان حرف زد "باغ عمو جان نه ! از بچگی دوست داشتم جایی عروسی بگیرم که به عمر م ندیده باشم "ولی بعد کوتاه آمد چون که آقای نمی دانم چی چی قول داد که "صدا را کلفت کرد "باغ را جوری درست می کنم نفهمی اینجا همان جاست که از بچگی دیدی. " ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 215. ) )