کوبیده

/kubide/

    pounded
    bruised
    ground crushed
    trodden
    beaten
    mashed meat

مترادف ها

beaten (صفت)
چکش خورده، مغلوب، کوبیده، زده، فرسوده، پخت

پیشنهاد کاربران

واژه ی کوبیده از ریشه ی واژه ی کوبیدن فارسی هست
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
کوبیدهکوبیدهکوبیدهکوبیده
واژه کوبیده
معادل ابجد 47
تعداد حروف 6
تلفظ [kubide]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت )
آواشناسی kubide
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
واژه کوبیده از ریشه ی واژه ی پارسی کوبیدن است.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه کوبیدن به ارث رسیده از فارسی میانه ( kwp - tn' /⁠Kōftan، kōb - ⁠/، �ضربه، پوند، زباله� ) فارسی میانه ( - ytn' /⁠ - �dan⁠/، �a پسوندی که مصدرهای ثانویه را تشکیل می دهد، از زبان پروتوایرانی *kaup - ( "کوبیدن، زدن" ) ، که به نظر می رسد منحصراً ایرانی باشد. رجوع به کوفتن ( کوفتن، شکستن، کبودی ) شود.
منابع ها. Cheung, Johnny ( 2007 ) فرهنگ ریشه شناسی فعل ایرانی ( سری فرهنگ لغت ریشه شناسی هند و اروپایی لیدن؛ 2 ) ، لیدن، بوستون: بریل، ← ISBN، صفحات 249 - 250
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی

میل
زهرآلود
کوبیده
سراسیمه
به عرض رساند
اشک از چشم بارید
اژدها
حرارت