age (فعل)پیر شدن، پیرنماکردن، کهنه شدن، سالخورده شدنrag (فعل)کهنه شدن، پاره پاره کردن، بی مصرف شدنfossilize (فعل)کهنه شدن، فسیل شدن، سخت ومتحجرشدنobsolesce (فعل)کهنه شدنoutwear (فعل)کهنه شدن، گذراندن، فرسوده شدن، بیشتر دوام کردنsuperannuate (فعل)کهنه شدن، از مد افتادن، متروکه دانستن، بازنشسته دانستن یا شدن