nuke
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
کاری، فعال، کنشی، معلوم، کنشگر، ساعی، دایر، حاضر به خدمت، تنزل بردار، با ربح، کنشور، پر کار
پیشنهاد کاربران
فاعل.
پیشنهاد واژه "کُنِشواژه، کُنِشگَر" به جای "فاعل" در پارسی.
"کُنِشواژه" از دو بخش "کُنِش" و "واژه" ساخته شده و برابر "واژهِ کُنِش" می باشد که برابر خوبی برای "فاعل" است.
"کُنِشگَر" برابر "کننده" است و باز هم برابر "فاعل" است.
بدرود!
"کُنِشواژه" از دو بخش "کُنِش" و "واژه" ساخته شده و برابر "واژهِ کُنِش" می باشد که برابر خوبی برای "فاعل" است.
"کُنِشگَر" برابر "کننده" است و باز هم برابر "فاعل" است.
بدرود!
راهنمای وازگان کمتر شنیده شده:
بن واژه=مصدر، همانند خواندن، شنیدن، ساختن. . .
کنشگر برابر پارسی "فاعل" است.
ساختار کنشگر اینگونه است:
کنش گر
گر پسوندی است که واژه ای می سازد که کننده بن واژه خود واژه است ( همانند پسوند های "ا، نده" )
... [مشاهده متن کامل]
در اینجا بن واژه برابر کردن است ( کنش برابر کن - ش است که ش همانند یدن، دن، تن. . . است و کن هم بن کنونی کردن است، پس بن واژه برابر کردن است )
پس کنشگر برابر کسی یا چیزی است که کردن را انجام می دهد! که خب آشکار است که می شود همان کننده که برابر پارسی واژه عربی "فاعل" است.
بن واژه=مصدر، همانند خواندن، شنیدن، ساختن. . .
کنشگر برابر پارسی "فاعل" است.
ساختار کنشگر اینگونه است:
کنش گر
گر پسوندی است که واژه ای می سازد که کننده بن واژه خود واژه است ( همانند پسوند های "ا، نده" )
... [مشاهده متن کامل]
در اینجا بن واژه برابر کردن است ( کنش برابر کن - ش است که ش همانند یدن، دن، تن. . . است و کن هم بن کنونی کردن است، پس بن واژه برابر کردن است )
پس کنشگر برابر کسی یا چیزی است که کردن را انجام می دهد! که خب آشکار است که می شود همان کننده که برابر پارسی واژه عربی "فاعل" است.
کسی که در راه رسیدن به خواسته ای تلاش می کند ( جستجوگر، پرس و جوگر )
فعال جهت رسیدن به اهداف. پرکار. تلاش مضاعف
فعال هدف مند
شخص فعال در زمینه خاص اجتماعی
انجام دهنده کار
تأثیرگذار
فعال، اکتیویست، کسی که در یکی از زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، . . . فعالیت دارد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)