slacken (فعل)کم شدن، خرد شدن، کند کردن، اهسته کردن، سست کردن، شل کردن یا شدنrebate (فعل)کاستن، کم کردن، کند کردن، بی ذوق کردنclog (فعل)بستن، مسدود کردن، کند کردن، لخته شدن، زیادی پر کردنdull (فعل)کند کردنblunt (فعل)کند کردنsheathe (فعل)پوشاندن، کند کردن، غلاف کردن، غلافدار کردنdecelerate (فعل)کند کردن، کاستن سرعت، اهسته کردن، از سرعت چیزی کاستنhebetate (فعل)کند کردن، خرفت شدن، کودن کردنlet up (فعل)کند کردن