کنجکاو

/konjkAv/

    curious
    inquisitive
    interested
    searching
    nosy
    prying

فارسی به انگلیسی

کنجکاو بودن
wonder

کنجکاو شدن در کار دیگران
nose

مترادف ها

prowler (اسم)
ولگرد، کنجکاو، پویان

curious (صفت)
فضول، کنجکاو، نادر، کمیاب

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
کنجکاوکنجکاوکنجکاوکنجکاو
ک
کنجکاو=فضول. دقیق
پرسشگر
فضول
واژه کنجکاو کاملا پارسی است ریشه پهلوی دارد در عربی می شود فضولی این واژه یعنی کنجکاو صد درصد پارسی است.
منبع. فرهنگ لغت معین
کنجکاو:جسور ، جستجو گر
کاوشگر
گشتن به دنبال
چیزی
ریز بین
عقل گشنهء کنجکاویه، وسیر ناپذیره!
چون آزاده!
اگه جلوش میگیری ؛ توّهم وحماقتو نصیبت میشه!
چون فقط کشف حقیقتو رضایت بخشه.
باهوش باش!
پوینده
هیجان زده
کاونده
کنجکاو:جست و جو کننده
کنجکاو:جست و جو گر
معنی کنجکاو :هیجان انگیز
کنجکاوی یعنی جست و جو گر
به معنی مرکب هست و کنج کاو
کنجکاو:یعنی جستوکننده
در پی دستیابی به چیزی
پر تلاش
هیجان انگیز
کنجکاو به معنای فضولی
کاوش
کردن
تلاش کردن دقت کردن
تلاش و دقت
کاوش کننده
جست و جو گر
علاقمند به دانستن چیزی
تیزبین
کوشا

باریک بین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)