کنج

/konj/

    angle
    cant
    corner
    nook
    corrner
    solid angle
    niche

فارسی به انگلیسی

کنج خلوت
nook, solitude

کنج دیوار
quoin

کنج ساختمان
quoin

مترادف ها

angle (اسم)
طرف، زاویه، گوشه، کنج، قلاب ماهی گیری، تیزی یا گوشه هر چیزی

corner (اسم)
زاویه، گوشه، کنج

quoin (اسم)
گوشه، کنج، گوه، سنگ زاویه، سنگ نبش، آجر نبش

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
کنجکنجکنجکنج
قسمت داخلی محل برخورد دو سطح عمود بر زمین را کنج گویند.
واژه کنج کاملا پارسی است ریشه ی پهلوی دارد در عربی می شود الزاویة این واژه یعنی کنج صد درصد پارسی است.
منبع. فرهنگ لغت معین
زاویه. [ ی َ / ی ِ ] ( ع اِ ) کنج و بیغوله. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . کنج و گوشه. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ) . در لغت بمعنی رکن است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 623 ) .
گوشه
بیغوله، زاویه، کنار، گوشه، گوه، نبش، چین، شکن، کنجل، قوز، قوزدار، گوژپشت
سوک
صندوقچه٬ کمد٬ محل نگهداری وسایل زندگی
کنج به فتح در فارسی باستان به معنی صندوقچه٬ کمد٬ محل نگهداری وسایل زندگی