damp, bridle, command, control, cross-check, manage, police, rein, to check, to audit or control
کنترل کیفیت
quality control
مترادف ها
control(اسم)
بازرسی، کنترل، کاربری، باز بینی
rein(اسم)
لجام، افسار، عنان، کنترل، زمام
پیشنهاد کاربران
کنترل ( انگلیسی: Control ) یک درام زندگینامه ای محصول سال ۲۰۰۷ است که به زندگی ایان کرتیس، خوانندهٔ مشهور گروه پست پانک جوی دیویژن می پردازد. • سام رایلی • سامانتا مورتون • توبی کبل • الکساندرا ماریا لارا • جو اندرسون • جان کوپر کلارک
پایش، واپایش، واپایی
دورفرمان به جای کنترل از راه دور
کنترل= مهار
فرمان گر
پاییدن پی در پی بیشتر درسته یا پایش
پایش - واپایش
واپایش
کنترل دارای معانی مختلفی حسب کاربرد آن است: گاهی به معنی سنجش مانند کنترل داده ها یعنی سنجش یا اندازه گیری داده ها، گاهی به معنی پایش یا مراقبت مانند کنترل کیفیت و گاهی به معنی مهار و هدایت مانند کنترل خطر
اگر نخواهیم �کنترل� را در متنمان به کار ببریم، چه برابری داریم که به جای این وام واژه بگذاریم؟ بیایید و در این بارش فکری همراه شوید. بسته به بافت، این برابرها به جای کنترل به کار می آید. 🔻 دیگرکنترلی: ... [مشاهده متن کامل]
🔸مدیریت کردن 🔹احاطه داشتن 🔸تسلط یافتن 🔹سلطه داشتن 🔸اشراف داشتن 🔹مهار کردن 🔸سایه انداختن 🔹غالب بودن 🔸غلبه داشتن 🔹در اختیار گرفتن 🔸زیرنظر گرفتن 🔹مراقبت کردن 🔸بازرسی کردن 🔹تحت نظر گرفتن 🔸هدایت کردن 🔹بازدید کردن 🔸تفتیش کردن 🔹وارسی کردن 🔸در شمار آوردن 🔹جُستن 🔸جست وجو کردن 🔹غالب آمدن 🔸در چنگ داشتن 🔹راهبری کردن 🔸تفوق یافتن 🔹استیلا داشتن 🔸مُنقاد کردن 🔹نظام بخشیدن 🔸نظم دادن 🔹اداره کردن 🔸قانونمند ساختن 🔹عنان کسی را در دست گرفتن 🔻 خودکنترلی: 🔸مدارا کردن 🔹ساختن 🔸تحمل کردن 🔹خون سرد ماندن 🔸خشم را فروخوردن 🔹خم به ابرو نیاوردن 🔸صبوری کردن 🔹دندان بر جگر گذاشتن خانهٔ ویراستار
درسته واژگان هم معنی زیادی دارد هم در اوستایی هم پهلوی/: ولی سختش نکنید همان ( ( ( مهار ) ) ) زیبا و درست است
کنترل: واپایش نظارت: پایش
قدرت یا اختیار برای هدایت یا مدیریت قدرت داشتن بر
فرمان داری
کنترل کردن = وَرسیدن کنترل = وَرسِش کنترل کننده = وَرسِشگر ( برساخته از �وَرس� که به معنای مهار و افسار شتر است ) بن مایه: لغت نامه دهخدا #پیشنهاد_شخصی #پارسی دوست
کُنتُرُل واژه ای با ریشه لاتینی ، کافت و کاو control : cont - rol cont در اسل contra بوده که برای کوتاه کُنی و آسان گویی دو وات r و a اُفتاده است و به مینه ی پاد ، ضد است. rol = غلتیدن ، غلتاندن ... [مشاهده متن کامل]
در گزشته ها چیزی را که به شکل تومار یا پیچیدنی بوده برای وارسی درونه هایش ( محتویاتش ) باید آن را با وارونه یا واژونه ( برعکس ) غلتاندن ، می گشودند.
کنترل یک لغت فرانسویست که از چهارکلمه : کُن، تو، روئیت آنرا= تو آن را روئیت کن ، ترکیب وساخته شده است.
کنترل کردن = وَرسیدن کنترل = وَرسِش کنترل کننده = وَرسِشگر ( برساخته از �وَرس� که به معنای مهار و افسار شتر است )
فِساریدن = کنترل کردن فِسارش = کنترل فِسارشگر = کنترل کننده {برساخته از �فسار� که دیسه دیگری از � افسار� است}
بانش
برابر پارسی �کنترل� : واپایش برابر پارسی �نظارت� :پایش
دارش در واژه خویشتن داری ، دار، به معنای کنترل است در محاوره هم بعل داراندن به معنی کنترل کردن و مدیریت کردن به کار میرود نمونه: خودم میدارونمش
فرمان؟ برای نمونه "تحت فرمان" بجای "تحت کنترل".
کنترل CONTROL :[اصطلاح جامعه شناسی] وسیله ای آماری یا تجربی برای ثابت نگهداشتن بعضی متغیرها به منظور مطالعه ی تأثیر علّی متغیرهای دیگر. منبع https://rasekhoon. net
کنترل این واژه به فراخور جایش در فَراز مینه های گوناگون دارد : پایِش ، واپایش ، واپایی ، بازبینی ، باز رسی ، بازجویی ، نگره ، نگری ، باز نگری ( نظارت ) مِهتری ( مَهار ) پادرسی ، پادپایی ، پادجویی ، پادبینی
پیراداری
اوپَرَتات ( اوستایی ) که برای آن ریشه op در زبان نیا هندواروپایی در نظر گرفته شده و ریشه واژه هایی مانند operate، operator، operation و . . . می باشد.