کناره گیری، تفکیک، جدا سازی، تجزیه طلبی، جدا گرایی
retreat(اسم)
کناره گیری، گوشه عزلت، انزوا، عقب نشینی
پیشنهاد کاربران
زه زدن انصراف وترک گفتن و گریختن از سنگینی کاری که قبلاً آن را به چیزی نمی شمرد و مدعی توانستن آن بود. از میدان بدر رفتن. از دعوی خود بازآمدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . از میدان دررفتن. از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) . رجوع به ماده ٔ بعد شود.
کناره گرفتن
پشیمونی ، کنار رفتن ، منصرف شدن ، دست از ادامه ی کار برداشتن