کمیابی

/kamyAbi/

    dearth
    famine
    paucity
    rarity
    scarceness
    scarcity
    rareness

مترادف ها

poverty (اسم)
خواری، پستی، فروماندگی، فقر، کمیابی، بینوایی، تهی دستی، تندگستی، بی پولی

rarity (اسم)
تحفه، کمی، کمیابی، ندرت، نایابی، چیز کمیاب، نادره

famine (اسم)
قحط و غلا، قحطی، تنگ سالی، کمیابی

paucity (اسم)
کمی، اندک، کمیابی، مقدار کم، قلت، عدد کم

scarcity (اسم)
کمیابی

infrequency (اسم)
کمی، کمیابی، ندرت وقوع، عدم تکرر، نابسامدی

پیشنهاد کاربران

- کمیابی ؛ ندرت. ( ناظم الاطباء ) . کمیاب بودن. ندرت. ( فرهنگ فارسی معین ) . شذوذ. ندرت. دیریابی. دشواریابی. عزت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . و رجوع به ترکیب کمیاب شود.
- || نایابی. ( فرهنگ فارسی معین ) .
ندر. . .
تنگی، غل، نایابی، ندرت